block:5147
۳۴۹۵ | N | میر چون آتش شد و بر جست راست | * | گفت بنما خانهی زاهد کجاست |
۳۴۹۶ | N | تا بدین گرز گران کوبم سرش | * | آن سر بیدانش مادر غرش |
۳۴۹۷ | N | او چه داند امر معروف از سگی | * | طالب معروفی است و شهرگی |
۳۴۹۸ | N | تا بدین سالوس خود را جا کند | * | تا به چیزی خویشتن پیدا کند |
۳۴۹۹ | N | کاو ندارد خود هنر الا همان | * | که تسلس میکند با این و آن |
۳۵۰۰ | N | او اگر دیوانه است و فتنه کاو | * | داروی دیوانه باشد کیر گاو |
۳۵۰۱ | N | تا که شیطان از سرش بیرون رود | * | بیلت خربندگان خر چون رود |
۳۵۰۲ | N | میر بیرون جست دبوسی به دست | * | نیم شب آمد به زاهد نیم مست |
۳۵۰۳ | N | خواست کشتن مرد زاهد را ز خشم | * | مرد زاهد گشت پنهان زیر پشم |
۳۵۰۴ | N | مرد زاهد میشنید از میر آن | * | زیر پشم آن رسن تابان نهان |
۳۵۰۵ | N | گفت در رو گفتن زشتی مرد | * | آینه تاند که رو را سخت کرد |
۳۵۰۶ | N | روی باید آینهوار آهنین | * | تات گوید روی زشت خود ببین |