vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5146

title of 5146
۳۴۷۲Nآن ضیاء دلق خوش الهام بود * دادر آن تاج شیخ اسلام بود
۳۴۷۳Nتاج شیخ اسلام دار الملک بلخ * بود کوته قد و کوچک همچو فرخ
۳۴۷۴Nگر چه فاضل بود و فحل و ذو فنون * این ضیا اندر ظرافت بد فزون
۳۴۷۵Nاو بسی کوته ضیا بی‌حد دراز * بود شیخ اسلام را صد کبر و ناز
۳۴۷۶Nزین برادر عار و ننگش آمدی * آن ضیا هم واعظی بد با هدی
۳۴۷۷Nروز محفل اندر آمد آن ضیا * بارگه پر قاضیان و اصفیا
۳۴۷۸Nکرد شیخ اسلام از کبر تمام * این برادر را چنین نصف القیام
۳۴۷۹Nگفت او را بس درازی بهر مزد * اندکی ز آن قد سروت هم بدزد
۳۴۸۰Nپس ترا خود هوش کو یا عقل کو * تا خوری می ای تو دانش را عدو
۳۴۸۱Nروت بس زیباست نیلی هم بکش * ضحکه باشد نیل بر روی حبش
۳۴۸۲Nدر تو نوری کی در آمد ای غوی * تا تو بی‌هوشی و ظلمت جو شوی
۳۴۸۳Nسایه در روز است جستن قاعده * در شب ابری تو سایه جو شده
۳۴۸۴Nگر حلال آمد پی قوت عوام * طالبان دوست را آمد حرام
۳۴۸۵Nعاشقان را باده خون دل بود * چشمشان بر راه و بر منزل بود
۳۴۸۶Nدر چنین راه بیابان مخوف * این قلاووز خرد با صد کسوف
۳۴۸۷Nخاک در چشم قلاووزان زنی * کاروان را هالک و گمره کنی
۳۴۸۸Nنان جو حقا حرام است و فسوس * نفس را در پیش نه نان سبوس
۳۴۸۹Nدشمن راه خدا را خوار دار * دزد را منبر منه بر دار دار
۳۴۹۰Nدزد را تو دست ببریدن پسند * از بریدن عاجزی دستش ببند
۳۴۹۱Nگر نبندی دست او دست تو بست * گر تو پایش نشکنی پایت شکست
۳۴۹۲Nتو عدو را می دهی و نی شکر * بهر چه گو زهر خند و خاک خور
۳۴۹۳Nزد ز غیرت بر سبو سنگ و شکست * او سبو انداخت و از زاهد بجست
۳۴۹۴Nرفت پیش میر و گفتش باده کو * ماجرا را گفت یک یک پیش او