vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5145

title of 5145
۳۴۳۹Nبود امیری خوش دلی می باره‌ای * کهف هر مخمور و هر بی‌چاره‌ای
۳۴۴۰Nمشفقی مسکین نوازی عادلی * جوهری زر بخششی دریا دلی
۳۴۴۱Nشاه مردان و امیر المؤمنین * راه‌بان و راز دان و دوست بین
۳۴۴۲Nدور عیسی بود و ایام مسیح * خلق دل دار و کم آزار و ملیح
۳۴۴۳Nآمدش مهمان به ناگاهان شبی * هر امیری جنس او خوش مذهبی
۳۴۴۴Nباده می بایستشان در نظم حال * باده بود آن وقت مأذون و حلال
۳۴۴۵Nباده‌شان کم بود و گفتا ای غلام * رو سبو پر کن به ما آور مدام
۳۴۴۶Nاز فلان راهب که دارد خمر خاص * تا ز خاص و عام یابد جان خلاص
۳۴۴۷Nجرعه‌ای ز آن جام راهب آن کند * که هزاران جره و خمدان کند
۳۴۴۸Nاندر آن می مایه‌ی پنهانی است * آن چنانک اندر عبا سلطانی است
۳۴۴۹Nتو به دلق پاره پاره کم نگر * که سیه کردند از بیرون زر
۳۴۵۰Nاز برای چشم بد مردود شد * وز برون آن لعل دود آلود شد
۳۴۵۱Nگنج و گوهر کی میان خانه‌هاست * گنجها پیوسته در ویرانه‌هاست
۳۴۵۲Nگنج آدم چون به ویران بد دفین * گشت طینش چشم بند آن لعین
۳۴۵۳Nاو نظر می‌کرد در طین سست سست * جان همی‌گفتش که طینم سد تست
۳۴۵۴Nدو سبو بستد غلام و خوش دوید * در زمان در دیر رهبانان رسید
۳۴۵۵Nزر بداد و باده‌ی چون زر خرید * سنگ داد و در عوض گوهر خرید
۳۴۵۶Nباده‌ای کان بر سر شاهان جهد * تاج زر بر تارک ساقی نهد
۳۴۵۷Nفتنه‌ها و شورها انگیخته * بندگان و خسروان آمیخته
۳۴۵۸Nاستخوانها رفته جمله جان شده * تخت و تخته آن زمان یکسان شده
۳۴۵۹Nوقت هشیاری چو آب و روغنند * وقت مستی همچو جان اندر تنند
۳۴۶۰Nچون هریسه گشته آن جا فرق نیست * نیست فرقی کاندر آن جا غرق نیست
۳۴۶۱Nاین چنین باده همی‌برد آن غلام * سوی قصر آن امیر نیک نام
۳۴۶۲Nپیشش آمد زاهدی غم دیده‌ای * خشک مغزی در بلا پیچیده‌ای
۳۴۶۳Nتن ز آتشهای دل بگداخته * خانه از غیر خدا پرداخته
۳۴۶۴Nگوشمال محنت بی‌زینهار * داغها بر داغها چندین هزار
۳۴۶۵Nدیده هر ساعت دلش در اجتهاد * روز و شب چفسیده او بر اجتهاد
۳۴۶۶Nسال و مه در خون و خاک آمیخته * صبر و حلمش نیم شب بگریخته
۳۴۶۷Nگفت زاهد در سبوها چیست آن * گفت باده گفت آن کیست آن
۳۴۶۸Nگفت آن آن فلان میر اجل * گفت طالب را چنین باشد عمل
۳۴۶۹Nطالب یزدان و آن گه عیش و نوش * باده‌ی شیطان و آن گه نیم هوش
۳۴۷۰Nهوش تو بی‌می چنین پژمرده است * هوشها باید بر آن هوش تو بست
۳۴۷۱Nتا چه باشد هوش تو هنگام سکر * ای چو مرغی گشته صید دام سکر