vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5140

title of 5140
۳۳۲۵Nواعظی بد بس گزیده در بیان * زیر منبر جمع مردان و زنان
۳۳۲۶Nرفت جوحی چادر و روبند ساخت * در میان آن زنان شد ناشناخت
۳۳۲۷Nسائلی پرسید واعظ را به راز * موی عانه هست نقصان نماز
۳۳۲۸Nگفت واعظ چون شود عانه دراز * پس کراهت باشد از وی در نماز
۳۳۲۹Nیا به آهک یا ستره بسترش * تا نمازت کامل آید خوب و خوش
۳۳۳۰Nگفت سائل آن درازی تا چه حد * شرط باشد تا نمازم کم بود
۳۳۳۱Nگفت چون قدر جوی گردد به طول * پس ستردن فرض باشد ای سئول
۳۳۳۲Nگفت جوحی زود ای خواهر ببین * عانه‌ی من گشته باشد این چنین
۳۳۳۳Nبهر خشنودی حق پیش آر دست * کان به مقدار کراهت آمده‌ست
۳۳۳۴Nدست زن در کرد در شلوار مرد * کیر او بر دست زن آسیب کرد
۳۳۳۵Nنعره‌ای زد سخت اندر حال زن * گفت واعظ بر دلش زد گفت من
۳۳۳۶Nگفت نه بر دل نزد بر دست زد * وای اگر بر دل زدی ای پر خرد
۳۳۳۷Nبر دل آن ساحران زد اندکی * شد عصا و دست ایشان را یکی
۳۳۳۸Nگر عصا بستانی از پیری شها * بیش رنجد کان گروه از دست و پا
۳۳۳۹Nنعره‌ی‌ لا ضَیْرَ بر گردون رسید * هین ببر که جان ز جان کندن رهید
۳۳۴۰Nما بدانستیم ما این تن نه‌ایم * از ورای تن به یزدان می‌زییم
۳۳۴۱Nای خنک آن را که ذات خود شناخت * اندر امن سرمدی قصری بساخت
۳۳۴۲Nکودکی گرید پی جوز و مویز * پیش عاقل باشد آن بس سهل چیز
۳۳۴۳Nپیش دل جوز و مویز آمد جسد * طفل کی در دانش مردان رسد
۳۳۴۴Nهر که محجوب است او خود کودک است * مرد آن باشد که بیرون از شک است
۳۳۴۵Nگر به ریش و خایه مردستی کسی * هر بزی را ریش و مو باشد بسی
۳۳۴۶Nپیشوای بد بود آن بز شتاب * می‌برد اصحاب را پیش قصاب
۳۳۴۷Nریش شانه کرده که من سابقم * سابقی لیکن به سوی مرگ و غم
۳۳۴۸Nهین روش بگزین و ترک ریش کن * ترک این ما و من و تشویش کن
۳۳۴۹Nتا شوی چون بوی گل با عاشقان * پیشوا و رهنمای گلستان
۳۳۵۰Nکیست بوی گل دم عقل و خرد * خوش قلاووز ره ملک ابد