block:5134
۳۱۱۱ | N | قول بنده ایش شاء اللَّه کان | * | بهر آن نبود که تنبل کن در آن |
۳۱۱۲ | N | بلکه تحریض است بر اخلاص و جد | * | که در آن خدمت فزون شو مستعد |
۳۱۱۳ | N | گر بگویند آن چه میخواهی تو راد | * | کار کار تست بر حسب مراد |
۳۱۱۴ | N | آن گهان تنبل کنی جایز بود | * | کانچه خواهی و آن چه گویی آن شود |
۳۱۱۵ | N | چون بگویند ایش شاء اللَّه کان | * | حکم حکم اوست مطلق جاودان |
۳۱۱۶ | N | پس چرا صد مرده اندر ورد او | * | بر نگردی بندگانه گرد او |
۳۱۱۷ | N | گر بگویند آن چه میخواهد وزیر | * | خواست آن اوست اندر دار و گیر |
۳۱۱۸ | N | گرد او گردان شوی صد مرده زود | * | تا بریزد بر سرت احسان و جود |
۳۱۱۹ | N | یا گریزی از وزیر و قصر او | * | این نباشد جست و جوی نصر او |
۳۱۲۰ | N | باژگونه زین سخن کاهل شدی | * | منعکس ادراک و خاطر آمدی |
۳۱۲۱ | N | امر امر آن فلان خواجهست هین | * | چیست یعنی با جز او کمتر نشین |
۳۱۲۲ | N | گرد خواجه گرد چون امر آن اوست | * | کاو کشد دشمن رهاند جان دوست |
۳۱۲۳ | N | هر چه او خواهد همان یابی یقین | * | یاوه کم رو خدمت او بر گزین |
۳۱۲۴ | N | نی چو حاکم اوست گرد او مگرد | * | تا شوی نامه سیاه و روی زرد |
۳۱۲۵ | N | حق بود تاویل کان گرمت کند | * | پر امید و چست و با شرمت کند |
۳۱۲۶ | N | ور کند سستت حقیقت این بدان | * | هست تبدیل و نه تاویل است آن |
۳۱۲۷ | N | این برای گرم کردن آمدهست | * | تا بگیرد ناامیدان را دو دست |
۳۱۲۸ | N | معنی قرآن ز قرآن پرس و بس | * | وز کسی کاتش زدهست اندر هوس |
۳۱۲۹ | N | پیش قرآن گشت قربانی و پست | * | تا که عین روح او قرآن شدهست |
۳۱۳۰ | N | روغنی کاو شد فدای گل بکل | * | خواه روغن بوی کن خواهی تو گل |