vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5132

title of 5132
۳۰۵۸Nگفت دزدی شحنه را کای پادشاه * آن چه کردم بود آن حکم اله
۳۰۵۹Nگفت شحنه آن چه من هم می‌کنم * حکم حق است ای دو چشم روشنم
۳۰۶۰Nاز دکانی گر کسی تربی برد * کاین ز حکم ایزد است ای با خرد
۳۰۶۱Nبر سرش کوبی دو سه مشت ای کره * حکم حق است این که اینجا باز نه
۳۰۶۲Nدر یکی تره چو این عذر ای فضول * می‌نیاید پیش بقالی قبول
۳۰۶۳Nچون بر این عذر اعتمادی می‌کنی * بر حوالی اژدهایی می‌تنی
۳۰۶۴Nاز چنین عذر ای سلیم نانبیل * خون و مال و زن همه کردی سبیل
۳۰۶۵Nهر کسی پس سبلت تو بر کند * عذر آرد خویش را مضطر کند
۳۰۶۶Nحکم حق گر عذر می‌شاید ترا * پس بیاموز و بده فتوی مرا
۳۰۶۷Nکه مرا صد آرزو و شهوت است * دست من بسته ز بیم و هیبت است
۳۰۶۸Nپس کرم کن عذر را تعلیم ده * برگشا از دست و پای من گره
۳۰۶۹Nاختیاری کرده‌ای تو پیشه‌ای * کاختیاری دارم و اندیشه‌ای
۳۰۷۰Nور نه چون بگزیده‌ای آن پیشه را * از میان پیشه‌ها ای کدخدا
۳۰۷۱Nچون که آید نوبت نفس و هوا * بیست مرده اختیار آید ترا
۳۰۷۲Nچون برد یک حبه از تو یار سود * اختیار جنگ در جانت گشود
۳۰۷۳Nچون بیاید نوبت شکر نعم * اختیارت نیست وز سنگی تو کم
۳۰۷۴Nدوزخت را عذر این باشد یقین * کاندر این سوزش مرا معذور بین
۳۰۷۵Nکس بدین حجت چو معذورت نداشت * وز کف جلاد این دورت نداشت
۳۰۷۶Nپس بدین داور جهان منظوم شد * حال آن عالم همت معلوم شد