vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5127

title of 5127
۲۸۸۷Nآن یکی با شمع بر می‌گشت روز * گرد بازاری دلش پر عشق و سوز
۲۸۸۸Nبو الفضولی گفت او را کای فلان * هین چه می‌جویی به سوی هر دکان
۲۸۸۹Nهین چه می‌گردی تو جویان با چراغ * در میان روز روشن چیست لاغ
۲۸۹۰Nگفت می‌جویم به هر سو آدمی * که بود حی از حیات آن دمی
۲۸۹۱Nهست مردی گفت این بازار پر * مردمانند آخر ای دانای حر
۲۸۹۲Nگفت خواهم مرد بر جاده‌ی دو ره * در ره خشم و به هنگام شره
۲۸۹۳Nوقت خشم و وقت شهوت مرد کو * طالب مردی دوانم کو به کو
۲۸۹۴Nکو در این دو حال مردی در جهان * تا فدای او کنم امروز جان
۲۸۹۵Nگفت نادر چیز می‌جویی و لیک * غافل از حکم و قضایی بین تو نیک
۲۸۹۶Nناظر فرعی ز اصلی بی‌خبر * فرع ماییم اصل احکام قدر
۲۸۹۷Nچرخ گردان را قضا گمره کند * صد عطارد را قضا ابله کند
۲۸۹۸Nتنگ گرداند جهان چاره را * آب گرداند حدید و خاره را
۲۸۹۹Nای قراری داده ره را گام گام * خام خامی خام خامی خام خام
۲۹۰۰Nچون بدیدی گردش سنگ آسیا * آب جو را هم ببین آخر بیا
۲۹۰۱Nخاک را دیدی بر آمد در هوا * در میان خاک بنگر باد را
۲۹۰۲Nدیگهای فکر می‌بینی به جوش * اندر آتش هم نظر می‌کن به هوش
۲۹۰۳Nگفت حق ایوب را در مکرمت * من به هر موییت صبری دادمت
۲۹۰۴Nهین به صبر خود مکن چندین نظر * صبر دیدی صبر دادن را نگر
۲۹۰۵Nچند بینی گردش دولاب را * سر برون کن هم ببین تیز آب را
۲۹۰۶Nتو همی‌گویی که می‌بینم و لیک * دید آن را بس علامتهاست نیک
۲۹۰۷Nگردش کف را چو دیدی مختصر * حیرتت باید به دریا در نگر
۲۹۰۸Nآن که کف را دید سر گویان بود * وان که دریا دید او حیران بود
۲۹۰۹Nآن که کف را دید نیتها کند * وان که دریا دید دل دریا کند
۲۹۱۰Nآن که کفها دید باشد در شمار * وان که دریا دید شد بی‌اختیار
۲۹۱۱Nآن که او کف دید در گردش بود * وان که دریا دید او بی‌غش بود