block:5121
| ۲۸۱۷ | N | خر بسی کوشید و او را دفع گفت | * | لیک جوع الکلب با خر بود جفت |
| ۲۸۱۸ | N | غالب آمد حرص و صبرش بد ضعیف | * | بس گلوها که برد عشق رغیف |
| ۲۸۱۹ | N | ز آن رسولی کش حقایق داد دست | * | کاد فقر ان یکون کفر آمدهست |
| ۲۸۲۰ | N | گشته بود آن خر مجاعت را اسیر | * | گفت اگر مکر است یک ره مرده گیر |
| ۲۸۲۱ | N | زین عذاب جوع باری وا رهم | * | گر حیات این است من مرده بهام |
| ۲۸۲۲ | N | گر خر اول توبه و سوگند خورد | * | عاقبت هم از خری خبطی بکرد |
| ۲۸۲۳ | N | حرص کور و احمق و نادان کند | * | مرگ را بر احمقان آسان کند |
| ۲۸۲۴ | N | نیست آسان مرگ بر جان خران | * | که ندارند آب جان جاودان |
| ۲۸۲۵ | N | چون ندارد جان جاوید او شقی است | * | جرات او بر اجل از احمقی است |
| ۲۸۲۶ | N | جهد کن تا جان مخلد گرددت | * | تا به روز مرگ برگی باشدت |
| ۲۸۲۷ | N | اعتمادش نیز بر رازق نبود | * | که بر افشاند بر او از غیب جود |
| ۲۸۲۸ | N | تا کنونش فضل بیروزی نداشت | * | گر چه گه گه بر تنش جوعی گماشت |
| ۲۸۲۹ | N | گر نباشد جوع صد رنج دگر | * | از پی هیضه بر آرد از تو سر |
| ۲۸۳۰ | N | رنج جوع اولی بود خود ز آن علل | * | هم به لطف و هم به خفت هم عمل |
| ۲۸۳۱ | N | رنج جوع از رنجها پاکیزهتر | * | خاصه در جوع است صد نفع و هنر |