block:5117
۲۷۷۲ | N | این بگفت و گریه در شد های های | * | اشک غلطان بر رخ او جای جای |
۲۷۷۳ | N | صدق او هم بر ضمیر میر زد | * | عشق هر دم طرفه دیگی میپزد |
۲۷۷۴ | N | صدق عاشق بر جمادی میتند | * | چه عجب گر بر دل دانا زند |
۲۷۷۵ | N | صدق موسی بر عصا و کوه زد | * | بلکه بر دریای پر اشکوه زد |
۲۷۷۶ | N | صدق احمد بر جمال ماه زد | * | بلکه بر خورشید رخشان راه زد |
۲۷۷۷ | N | رو به رو آورده هر دو در نفیر | * | گشته گریان هم امیر و هم فقیر |
۲۷۷۸ | N | ساعتی بسیار چون بگریستند | * | گفت میر او را که خیز ای ارجمند |
۲۷۷۹ | N | هر چه خواهی از خزانه بر گزین | * | گر چه استحقاق داری صد چنین |
۲۷۸۰ | N | خانه آن تست هر چت میل هست | * | بر گزین خود هر دو عالم اندک است |
۲۷۸۱ | N | گفت دستوری ندادندم چنین | * | که به دست خویش چیزی بر گزین |
۲۷۸۲ | N | من ز خود نتوانم این کردن فضول | * | که کنم من این دخیلانه دخول |
۲۷۸۳ | N | این بهانه کرد و مهره در ربود | * | مانع آن بد کان عطا صادق نبود |
۲۷۸۴ | N | نه که صادق بود و پاک از غل و خشم | * | شیخ را هر صدق مینامد به چشم |
۲۷۸۵ | N | گفت فرمانم چنین داده ست اله | * | که گدایانه برو نانی بخواه |