vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5116

title of 5116
۲۷۴۹Nشیخ روزی چار کرت چون فقیر * بهر کدیه رفت در قصر امیر
۲۷۵۰Nدر کفش زنبیل و شی‌ء لله زنان * خالق جان می‌بجوید تای نان
۲۷۵۱Nنعلهای باژگونه‌ست ای پسر * عقل کلی را کند هم خیره سر
۲۷۵۲Nچون امیرش دید گفتش ای وقیح * گویمت چیزی منه نامم شحیح
۲۷۵۳Nاین چه سغری و چه روی است و چه کار * که به روزی اندر آیی چار بار
۲۷۵۴Nکیست اینجا شیخ اندر بند تو * من ندیدم نر گدا مانند تو
۲۷۵۵Nحرمت و آب گدایان برده‌ای * این چه عباسی زشت آورده‌ای
۲۷۵۶Nغاشیه بر دوش تو عباس دبس * هیچ ملحد را مباد این نفس نحس
۲۷۵۷Nگفت امیرا بنده فرمانم خموش * ز آتشم آگه نه‌ای چندین مجوش
۲۷۵۸Nبهر نان در خویش حرصی دیدمی * اشکم نان خواه را بدریدمی
۲۷۵۹Nهفت سال از سوز عشق جسم پز * در بیابان خورده‌ام من برگ رز
۲۷۶۰Nتا ز برگ خشک و تازه خوردنم * سبز گشته بود این رنگ تنم
۲۷۶۱Nتا تو باشی در حجاب بو البشر * سرسری در عاشقان کمتر نگر
۲۷۶۲Nزیرکان که مویها بشکافتند * علم هیات را به جان دریافتند
۲۷۶۳Nعلم نیرنجات و سحر و فلسفه * گر چه نشناسند حق المعرفه
۲۷۶۴Nلیک کوشیدند تا امکان خود * بر گذشتند از همه اقران خود
۲۷۶۵Nعشق غیرت کرد و ز یشان در کشید * شد چنین خورشید ز یشان ناپدید
۲۷۶۶Nنور چشمی کاو به روز استاره دید * آفتابی چون از او رو در کشید
۲۷۶۷Nزین گذر کن پند من بپذیر هین * عاشقان را تو به چشم عشق بین
۲۷۶۸Nوقت نازک باشد و جان در رصد * با تو نتوان گفت آن دم عذر خود
۲۷۶۹Nفهم کن موقوف آن گفتن مباش * سینه‌های عاشقان را کم خراش
۲۷۷۰Nنه گمانی برده‌ای تو زین نشاط * حزم را مگذار می‌کن احتیاط
۲۷۷۱Nواجب است و جایز است و مستحیل * این وسط را گیر در حزم ای دخیل