block:5109
| ۲۵۹۱ | N | نقض میثاق و شکست توبهها | * | موجب لعنت شود در انتها |
| ۲۵۹۲ | N | نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت | * | موجب مسخ آمد و اهلاک و مقت |
| ۲۵۹۳ | N | پس خدا آن قوم را بوزینه کرد | * | چون که عهد حق شکستند از نبرد |
| ۲۵۹۴ | N | اندر این امت نبد مسخ بدن | * | لیک مسخ دل بود ای ذو الفطن |
| ۲۵۹۵ | N | چون دل بوزینه گردد آن دلش | * | از دل بوزینه شد خوار آن گلش |
| ۲۵۹۶ | N | گر هنر بودی دلش را ز اختبار | * | خوار کی بودی ز صورت آن حمار |
| ۲۵۹۷ | N | آن سگ اصحاب خوش بد سیرتش | * | هیچ بودش منقصت ز آن صورتش |
| ۲۵۹۸ | N | مسخ ظاهر بود اهل سبت را | * | تا ببیند خلق ظاهر کبت را |
| ۲۵۹۹ | N | از ره سر صد هزاران دگر | * | گشته از توبه شکستن خوک و خر |