block:5108
| ۲۵۶۴ | N | چون که بر کوهش بسوی مرج برد | * | تا کند شیرش به حمله خرد و مرد |
| ۲۵۶۵ | N | دور بود از شیر و آن شیر از نبرد | * | تا به نزدیک آمدن صبری نکرد |
| ۲۵۶۶ | N | گنبدی کرد از بلندی شیر هول | * | خود نبودش قوت و امکان حول |
| ۲۵۶۷ | N | خر ز دورش دید و برگشت و گریز | * | تا به زیر کوه تازان نعل ریز |
| ۲۵۶۸ | N | گفت روبه شیر را ای شاه ما | * | چون نکردی صبر در وقت وغا |
| ۲۵۶۹ | N | تا به نزدیک تو آید آن غوی | * | تا به اندک حمله ای غالب شوی |
| ۲۵۷۰ | N | مکر شیطان است تعجیل و شتاب | * | لطف رحمان است صبر و احتساب |
| ۲۵۷۱ | N | دور بود و حمله را دید و گریخت | * | ضعف تو ظاهر شد و آب تو ریخت |
| ۲۵۷۲ | N | گفت من پنداشتم بر جاست زور | * | تا بدین حد میندانستم فتور |
| ۲۵۷۳ | N | نیز جوع و حاجتم از حد گذشت | * | صبر و عقلم از تجوع یاوه گشت |
| ۲۵۷۴ | N | گر توانی بار دیگر از خرد | * | باز آوردن مر او را مسترد |
| ۲۵۷۵ | N | منت بسیار دارم از تو من | * | جهد کن باشد بیاریاش به فن |
| ۲۵۷۶ | N | گفت آری گر خدا یاری دهد | * | بر دل او از عمی مهری نهد |
| ۲۵۷۷ | N | پس فراموشش شود هولی که دید | * | از خری او نباشد این بعید |
| ۲۵۷۸ | N | لیک چون آرم من او را بر متاز | * | تا به بادش ندهی از تعجیل باز |
| ۲۵۷۹ | N | گفت آری تجربه کردم که من | * | سخت رنجورم مخلخل گشته تن |
| ۲۵۸۰ | N | تا به نزدیکم نیاید خر تمام | * | من نجنبم خفته باشم در قوام |
| ۲۵۸۱ | N | رفت روبه گفت ای شه همتی | * | تا بپوشد عقل او را غفلتی |
| ۲۵۸۲ | N | توبهها کرده است خر با کردگار | * | که نگردد غرهی هر نابکار |
| ۲۵۸۳ | N | توبههایش را به فن بر هم زنیم | * | ما عدوی عقل و عهد روشنیم |
| ۲۵۸۴ | N | کلهی خر گوی فرزندان ماست | * | فکرتش بازیچهی دستان ماست |
| ۲۵۸۵ | N | عقل کان باشد ز دوران زحل | * | پیش عقل کل ندارد آن محل |
| ۲۵۸۶ | N | از عطارد وز زحل دانا شد او | * | ما ز داد کردگار لطف خو |
| ۲۵۸۷ | N | عَلَّمَ الْإِنْسانَ خم طغرای ماست | * | علم عند اللَّه مقصدهای ماست |
| ۲۵۸۸ | N | تربیه آن آفتاب روشنیم | * | ربی الاعلی از آن رو میزنیم |
| ۲۵۸۹ | N | تجربه گر دارد او با این همه | * | بشکند صد تجربه زین دمدمه |
| ۲۵۹۰ | N | بو که توبه بشکند آن سست خو | * | در رسد شومی اشکستش در او |