block:5104
| ۲۴۸۴ | N | شیخ نورانی ز ره آگه کند | * | با سخن هم نور را همره کند |
| ۲۴۸۵ | N | جهد کن تا مست و نورانی شوی | * | تا حدیثت را شود نورش روی |
| ۲۴۸۶ | N | هر چه در دوشاب جوشیده شود | * | در عقیده طعم دوشابش بود |
| ۲۴۸۷ | N | از جزر و ز سیب و به و ز گردکان | * | لذت دوشاب یابی تو از آن |
| ۲۴۸۸ | N | علم اندر نور چون فر غرده شده | * | پس ز علمت نور یابد قوم لد |
| ۲۴۸۹ | N | هر چه گویی باشد آن هم نورناک | * | کاسمان هرگز نبارد غیر پاک |
| ۲۴۹۰ | N | آسمان شو ابر شو باران ببار | * | ناودان بارش کند نبود بکار |
| ۲۴۹۱ | N | آب اندر ناودان عاریتی است | * | آب اندر ابر و دریا فطرتی است |
| ۲۴۹۲ | N | فکر و اندیشهست مثل ناودان | * | وحی و مکشوف است ابر و آسمان |
| ۲۴۹۳ | N | آب باران باغ صد رنگ آورد | * | ناودان همسایه در جنگ آورد |
| ۲۴۹۴ | N | خر دو سه حمله به روبه بحث کرد | * | چون مقلد بد فریب او بخورد |
| ۲۴۹۵ | N | طنطنهی ادراک بینایی نداشت | * | دمدمهی روبه بر او سکته گماشت |
| ۲۴۹۶ | N | حرص خوردن آن چنان کردش ذلیل | * | که زبونش گشت با پانصد دلیل |