block:5083
| ۲۰۹۴ | N | این جنایت بر تن و عرض وی است | * | زخم بر رگهای آن نیکویی است |
| ۲۰۹۵ | N | گر چه نفس واحدیم از روی جان | * | ظاهرا دورم از این سود و زیان |
| ۲۰۹۶ | N | تهمتی بر بنده شه را عار نیست | * | جز مزید حلم و استظهار نیست |
| ۲۰۹۷ | N | متهم را شاه چون قارون کند | * | بیگنه را تو نظر کن چون کند |
| ۲۰۹۸ | N | شاه را غافل مدان از کار کس | * | مانع اظهار آن حلم است و بس |
| ۲۰۹۹ | N | من هنا یشفع به پیش علم او | * | لاابالیوار الا حلم او |
| ۲۱۰۰ | N | آن گنه اول ز حلمش میجهد | * | ور نه هیبت آن مجالش کی دهد |
| ۲۱۰۱ | N | خونبهای جرم نفس قاتله | * | هست بر حلمش دیت بر عاقله |
| ۲۱۰۲ | N | مست و بیخود نفس ما ز آن حلم بود | * | دیو در مستی کلاه از وی ربود |
| ۲۱۰۳ | N | گر نه ساقی حلم بودی باده ریز | * | دیو با آدم کجا کردی ستیز |
| ۲۱۰۴ | N | گاه علم آدم ملایک را که بود | * | اوستاد علم و نقاد نقود |
| ۲۱۰۵ | N | چون که در جنت شراب حلم خورد | * | شد ز یک بازی شیطان روی زرد |
| ۲۱۰۶ | N | آن بلا درهای تعلیم ودود | * | زیرک و دانا و چستش کرده بود |
| ۲۱۰۷ | N | باز آن افیون حلم سخت او | * | دزد را آورد سوی رخت او |
| ۲۱۰۸ | N | عقل آید سوی حلمش مستجیر | * | ساقیام تو بودهای دستم بگیر |