block:5082
| ۲۰۸۰ | N | شاه قاصد گفت هین احوال چیست | * | که بغلتان از زر و همیان تهی است |
| ۲۰۸۱ | N | ور نهان کردید دینار و تسو | * | فر شادی در رخ و رخسار کو |
| ۲۰۸۲ | N | گر چه پنهان بیخ هر بیخ آور است | * | برگ سیماهم وجوهم اخضر است |
| ۲۰۸۳ | N | آن چه خورد آن بیخ از زهر و ز قند | * | نک منادی میکند شاخ بلند |
| ۲۰۸۴ | N | بیخ اگر بیبرگ و از مایه تهی است | * | برگهای سبز اندر شاخ چیست |
| ۲۰۸۵ | N | بر زبان بیخ گل مهری نهد | * | شاخ دست و پا گواهی میدهد |
| ۲۰۸۶ | N | آن امینان جمله در عذر آمدند | * | همچو سایه پیش مه ساجد شدند |
| ۲۰۸۷ | N | عذر آن گرمی و لاف و ما و من | * | پیش شه رفتند با تیغ و کفن |
| ۲۰۸۸ | N | از خجالت جمله انگشتان گزان | * | هر یکی میگفت کای شاه جهان |
| ۲۰۸۹ | N | گر بریزی خون حلال استت حلال | * | ور ببخشی هست انعام و نوال |
| ۲۰۹۰ | N | کردهایم آنها که از ما میسزید | * | تا چه فرمایی تو ای شاه مجید |
| ۲۰۹۱ | N | گر ببخشی جرم ما ای دل فروز | * | شب شبیها کرده باشد روز روز |
| ۲۰۹۲ | N | گر ببخشی یافت نومیدی گشاد | * | ور نه صد چون ما فدای شاه باد |
| ۲۰۹۳ | N | گفت شه نه این نواز و این گداز | * | من نخواهم کرد هست آن ایاز |