vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5077

title of 5077
۱۹۲۷Nشعله می‌زد آتش جان سفیه * کاتشی بود الولد سر ابیه
۱۹۲۸Nنه غلط گفتم که بد قهر خدا * علتی را پیش آوردن چرا
۱۹۲۹Nکار بی‌علت مبرا از علل * مستمر و مستقر است از ازل
۱۹۳۰Nدر کمال صنع پاک مستحث * علت حادث چه گنجد یا حدث
۱۹۳۱Nسر اب چه بود اب ما صنع اوست * صنع مغز است و اب صورت چو پوست
۱۹۳۲Nعشق دان ای فندق تن دوستت * جانت جوید مغز و کوبد پوستت
۱۹۳۳Nدوزخی که پوست باشد دوستش * داد بدلنا جلودا پوستش
۱۹۳۴Nمعنی و مغزت بر آتش حاکم است * لیک آتش را قشورت هیزم است
۱۹۳۵Nکوزه‌ی چوبین که در وی آب جوست * قدرت آتش همه بر ظرف اوست
۱۹۳۶Nمعنی انسان بر آتش مالک است * مالک دوزخ در او کی هالک است
۱۹۳۷Nپس میفزا تو بدن معنی فزا * تا چو مالک باشی آتش را کیا
۱۹۳۸Nپوستها بر پوست می‌افزوده‌ای * لاجرم چون پوست اندر دوده‌ای
۱۹۳۹Nز انکه آتش را علف جز پوست نیست * قهر حق آن کبر را پوستین کنی است
۱۹۴۰Nاین تکبر از نتیجه‌ی پوست است * جاه و مال آن کبر را ز آن دوست است
۱۹۴۱Nاین تکبر چیست غفلت از لباب * منجمد چون غفلت یخ ز آفتاب
۱۹۴۲Nچون خبر شد ز آفتابش یخ نماند * نرم گشت و گرم گشت و تیز راند
۱۹۴۳Nشد ز دید لب جمله‌ی تن طمع * خوار و عاشق شد که ذل من طمع
۱۹۴۴Nچون نبیند مغز قانع شد به پوست * بند عز من قنع زندان اوست
۱۹۴۵Nعزت اینجا گبری است و ذل دین * سنگ تا فانی نشد کی شد نگین
۱۹۴۶Nدر مقام سنگی آن گاهی انا * وقت مسکین گشتن تست و فنا
۱۹۴۷Nکبر ز آن جوید همیشه جاه و مال * که ز سرگین است گلخن را کمال
۱۹۴۸Nکاین دو دایه پوست را افزون کنند * شحم و لحم و کبر و نخوت آگنند
۱۹۴۹Nدیده را بر لب لب نفراشتند * پوست را ز آن روی لب پنداشتند
۱۹۵۰Nپیشوا ابلیس بود این راه را * کاو شکار آمد شبیکه‌ی جاه را
۱۹۵۱Nمال چون مار است و آن جاه اژدها * سایه‌ی مردان زمرد این دو را
۱۹۵۲Nز آن زمرد مار را دیده جهد * کور گردد مار و رهرو وا رهد
۱۹۵۳Nچون بر این ره خار بنهاد آن رئیس * هر که خست او گفت لعنت بر بلیس
۱۹۵۴Nیعنی این غم بر من از غدر وی است * غدر را آن مقتدا سابق پی است
۱۹۵۵Nبعد از او خود قرن بر قرن آمدند * جملگان بر سنت او پا زدند
۱۹۵۶Nهر که بنهد سنت بد ای فتا * تا در افتد بعد او خلق از عمی
۱۹۵۷Nجمع گردد بر وی آن جمله‌ی بزه * کاو سری بوده‌ست و ایشان دم غزه
۱۹۵۸Nلیک آدم چارق و آن پوستین * پیش می‌آورد که هستم ز طین
۱۹۵۹Nچون ایاز آن چارقش مورود بود * لاجرم او عاقبت محمود بود
۱۹۶۰Nهست مطلق کارساز نیستی است * کارگاه هست کن جز نیست چیست
۱۹۶۱Nبر نوشته هیچ بنویسد کسی * یا نهاله کارد اندر مغرسی
۱۹۶۲Nکاغذی جوید که آن بنوشته نیست * تخم کارد موضعی که کشته نیست
۱۹۶۳Nتو برادر موضعی ناکشته باش * کاغذ اسپید نابنوشته باش
۱۹۶۴Nتا مشرف گردی از ن وَ الْقَلَمِ * تا بکارد در تو تخم آن ذو الکرم
۱۹۶۵Nخود از این پالوده نالیسیده گیر * مطبخی که دیده‌ای نادیده گیر
۱۹۶۶Nز انکه از این پالوده مستیها بود * پوستین و چارق از یادت رود
۱۹۶۷Nچون در آید نزع و مرگ آهی کنی * ذکر دلق و چارق آن گاهی کنی
۱۹۶۸Nتا نمانی غرق موج زشتیی * که نباشد از پناهی پشتیی
۱۹۶۹Nیاد ناری از سفینه‌ی راستین * ننگری در چارق و در پوستین
۱۹۷۰Nچون که درمانی به غرقاب فنا * پس‌ ظَلَمْنا ورد سازی بر ولا
۱۹۷۱Nدیو گوید بنگرید این خام را * سر برید این مرغ بی‌هنگام را
۱۹۷۲Nدور این خصلت ز فرهنگ ایاز * که پدید آید نمازش بی‌نماز
۱۹۷۳Nاو خروس آسمان بوده ز پیش * نعره‌های او همه در وقت خویش