vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5075

title of 5075
۱۸۹۲Nز انکه پیلم دید هندستان بخواب * از خراج اومید بر ده شد خراب
۱۸۹۳Nکیف یاتی النظم لی و القافیه * بعد ما ضاعت اصول العافیه
۱۸۹۴Nما جنون واحد لی فی الشجون * بل جنون فی جنون فی جنون
۱۸۹۵Nذاب جسمی من اشارات الکنی * منذ عاینت البقاء فی الفنا
۱۸۹۶Nای ایاز از عشق تو گشتم چو موی * ماندم از قصه تو قصه‌ی من بگوی
۱۸۹۷Nبس فسانه‌ی عشق تو خواندم به جان * تو مرا کافسانه گشتستم بخوان
۱۸۹۸Nخود تو می‌خوانی نه من ای مقتدی * من که طورم تو موسی وین صدا
۱۸۹۹Nکوه بی‌چاره چه داند گفت چیست * ز انکه موسی می‌بداند که تهی است
۱۹۰۰Nکوه می‌داند به قدر خویشتن * اندکی دارد ز لطف روح تن
۱۹۰۱Nتن چو اسطرلاب باشد ز احتساب * آیتی از روح همچون آفتاب
۱۹۰۲Nآن منجم چون نباشد چشم تیز * شرط باشد مرد اسطرلاب ریز
۱۹۰۳Nتا سطرلابی کند از بهر او * تا برد از حالت خورشید بو
۱۹۰۴Nجان کز اسطرلاب جوید او صواب * چه قدر داند ز چرخ و آفتاب
۱۹۰۵Nتو که ز اسطرلاب دیده بنگری * در جهان دیدن یقین بس قاصری
۱۹۰۶Nتو جهان را قدر دیده دیده‌ای * کو جهان سبلت چرا مالیده‌ای
۱۹۰۷Nعارفان را سرمه‌ای هست آن بجوی * تا که دریا گردد این چشم چو جوی
۱۹۰۸Nذره‌ای از عقل و هوش ار با من است * این چه سودا و پریشان گفتن است
۱۹۰۹Nچون که مغز من ز عقل و هش تهی است * پس گناه من در این تخلیط چیست
۱۹۱۰Nنه گناه او راست که عقلم ببرد * عقل جمله‌ی عاقلان پیشش بمرد
۱۹۱۱Nیا مجیر العقل فتان الحجی * ما سواک للعقول مرتجی
۱۹۱۲Nما اشتهیت العقل مذ جننتنی * ما حسدت الحسن مذ زینتنی
۱۹۱۳Nهل جنونی فی هواک مستطاب * قل بلی و اللَّه یجزیک الثواب
۱۹۱۴Nگر به تازی گوید او ور پارسی * گوش و هوشی کو که در فهمش رسی
۱۹۱۵Nباده‌ی او در خور هر هوش نیست * حلقه‌ی او سخره‌ی هر گوش نیست
۱۹۱۶Nبار دیگر آمدم دیوانه‌وار * رو رو ای جان زود زنجیری بیار
۱۹۱۷Nغیر آن زنجیر زلف دلبرم * گر دو صد زنجیر آری بر درم