block:5072
| ۱۷۶۰ | N | آن یکی میگفت خوش بودی جهان | * | گر نبودی پای مرگ اندر میان |
| ۱۷۶۱ | N | آن دگر گفت ار نبودی مرگ هیچ | * | که نیرزیدی جهان پیچ پیچ |
| ۱۷۶۲ | N | خرمنی بودی به دشت افراشته | * | مهمل و ناکوفته بگذاشته |
| ۱۷۶۳ | N | مرگ را تو زندگی پنداشتی | * | تخم را در شوره خاکی کاشتی |
| ۱۷۶۴ | N | عقل کاذب هست خود معکوس بین | * | زندگی را مرگ بیند ای غبین |
| ۱۷۶۵ | N | ای خدا بنمای تو هر چیز را | * | آن چنان که هست در خدعه سرا |
| ۱۷۶۶ | N | هیچ مرده نیست پر حسرت ز مرگ | * | حسرتش آن است کش کم بود برگ |
| ۱۷۶۷ | N | ور نه از چاهی به صحرا اوفتاد | * | در میان دولت و عیش و گشاد |
| ۱۷۶۸ | N | زین مقام ماتم و تنگین مناخ | * | نقل افتادش به صحرای فراخ |
| ۱۷۶۹ | N | مقعد صدقی نه ایوان دروغ | * | بادهی خاصی نه مستیی ز دوغ |
| ۱۷۷۰ | N | مقعد صدق و جلیس حق شده | * | رسته زین آب و گل آتشکده |
| ۱۷۷۱ | N | ور نکردی زندگانی منیر | * | یک دو دم مانده است مردانه بمیر |