vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5067

title of 5067
۱۶۲۰Nگفت اسرافیل را یزدان ما * که برو ز آن خاک پر کن کف بیا
۱۶۲۱Nآمد اسرافیل هم سوی زمین * باز آغازید خاکستان حنین
۱۶۲۲Nکای فرشته‌ی صور و ای بحر حیات * که ز دمهای تو جان یابد موات
۱۶۲۳Nدر دمی از صور یک بانگ عظیم * پر شود محشر خلایق از رمیم
۱۶۲۴Nدر دمی در صور گویی الصلا * بر جهید ای کشتگان کربلا
۱۶۲۵Nای هلاکت دیده‌گان از تیغ مرگ * بر زنید از خاک سر چون شاخ و برگ
۱۶۲۶Nرحمت تو و آن دم گیرای تو * پر شود این عالم از احیای تو
۱۶۲۷Nتو فرشته‌ی رحمتی رحمت نما * حامل عرشی و قبله‌ی دادها
۱۶۲۸Nعرش معدن گاه داد و معدلت * چارجو در زیر او پر مغفرت
۱۶۲۹Nجوی شیر و جوی شهد جاودان * جوی خمر و دجله‌ی آب روان
۱۶۳۰Nپس ز عرش اندر بهشتستان رود * در جهان هم چیزکی ظاهر شود
۱۶۳۱Nگر چه آلوده‌ست اینجا آن چهار * از چه از زهر فنا و ناگوار
۱۶۳۲Nجرعه ای بر خاک تیره ریختند * ز آن چهار و فتنه‌ای انگیختند
۱۶۳۳Nتا بجویند اصل آن را این خسان * خود بر این قانع شدند این ناکسان
۱۶۳۴Nشیر داد و پرورش اطفال را * چشمه کرده سینه‌ی هر زال را
۱۶۳۵Nخمر دفع غصه و اندیشه را * چشمه کرده از عنب در اجترا
۱۶۳۶Nانگبین داروی تن رنجور را * چشمه کرده باطن زنبور را
۱۶۳۷Nآب دادی عام اصل و فرع را * از برای طهر و بهر کرع را
۱۶۳۸Nتا از اینها پی بری سوی اصول * تو بر این قانع شدی ای بو الفضول
۱۶۳۹Nبشنو اکنون ماجرای خاک را * که چه می‌گوید فسون محراک را
۱۶۴۰Nپیش اسرافیل گشته او عبوس * می‌کند صد گونه شکل و چاپلوس
۱۶۴۱Nکه به حق ذات پاک ذو الجلال * که مدار این قهر را بر من حلال
۱۶۴۲Nمن از این تقلیب بویی می‌برم * بد گمانی می‌دود اندر سرم
۱۶۴۳Nتو فرشته‌ی رحمتی رحمت نما * ز انکه مرغی را نیازارد هما
۱۶۴۴Nای شفا و رحمت اصحاب درد * تو همان کن کان دو نیکو کار کرد
۱۶۴۵Nزود اسرافیل باز آمد به شاه * گفت عذر و ماجرا نزد اله
۱۶۴۶Nکز برون فرمان بدادی که بگیر * عکس آن الهام دادی در ضمیر
۱۶۴۷Nامر کردی در گرفتن سوی گوش * نهی کردی از قساوت سوی هوش
۱۶۴۸Nسبق رحمت گشت غالب بر غضب * ای بدیع افعال و نیکو کار رب