block:5067
۱۶۲۰ | N | گفت اسرافیل را یزدان ما | * | که برو ز آن خاک پر کن کف بیا |
۱۶۲۱ | N | آمد اسرافیل هم سوی زمین | * | باز آغازید خاکستان حنین |
۱۶۲۲ | N | کای فرشتهی صور و ای بحر حیات | * | که ز دمهای تو جان یابد موات |
۱۶۲۳ | N | در دمی از صور یک بانگ عظیم | * | پر شود محشر خلایق از رمیم |
۱۶۲۴ | N | در دمی در صور گویی الصلا | * | بر جهید ای کشتگان کربلا |
۱۶۲۵ | N | ای هلاکت دیدهگان از تیغ مرگ | * | بر زنید از خاک سر چون شاخ و برگ |
۱۶۲۶ | N | رحمت تو و آن دم گیرای تو | * | پر شود این عالم از احیای تو |
۱۶۲۷ | N | تو فرشتهی رحمتی رحمت نما | * | حامل عرشی و قبلهی دادها |
۱۶۲۸ | N | عرش معدن گاه داد و معدلت | * | چارجو در زیر او پر مغفرت |
۱۶۲۹ | N | جوی شیر و جوی شهد جاودان | * | جوی خمر و دجلهی آب روان |
۱۶۳۰ | N | پس ز عرش اندر بهشتستان رود | * | در جهان هم چیزکی ظاهر شود |
۱۶۳۱ | N | گر چه آلودهست اینجا آن چهار | * | از چه از زهر فنا و ناگوار |
۱۶۳۲ | N | جرعه ای بر خاک تیره ریختند | * | ز آن چهار و فتنهای انگیختند |
۱۶۳۳ | N | تا بجویند اصل آن را این خسان | * | خود بر این قانع شدند این ناکسان |
۱۶۳۴ | N | شیر داد و پرورش اطفال را | * | چشمه کرده سینهی هر زال را |
۱۶۳۵ | N | خمر دفع غصه و اندیشه را | * | چشمه کرده از عنب در اجترا |
۱۶۳۶ | N | انگبین داروی تن رنجور را | * | چشمه کرده باطن زنبور را |
۱۶۳۷ | N | آب دادی عام اصل و فرع را | * | از برای طهر و بهر کرع را |
۱۶۳۸ | N | تا از اینها پی بری سوی اصول | * | تو بر این قانع شدی ای بو الفضول |
۱۶۳۹ | N | بشنو اکنون ماجرای خاک را | * | که چه میگوید فسون محراک را |
۱۶۴۰ | N | پیش اسرافیل گشته او عبوس | * | میکند صد گونه شکل و چاپلوس |
۱۶۴۱ | N | که به حق ذات پاک ذو الجلال | * | که مدار این قهر را بر من حلال |
۱۶۴۲ | N | من از این تقلیب بویی میبرم | * | بد گمانی میدود اندر سرم |
۱۶۴۳ | N | تو فرشتهی رحمتی رحمت نما | * | ز انکه مرغی را نیازارد هما |
۱۶۴۴ | N | ای شفا و رحمت اصحاب درد | * | تو همان کن کان دو نیکو کار کرد |
۱۶۴۵ | N | زود اسرافیل باز آمد به شاه | * | گفت عذر و ماجرا نزد اله |
۱۶۴۶ | N | کز برون فرمان بدادی که بگیر | * | عکس آن الهام دادی در ضمیر |
۱۶۴۷ | N | امر کردی در گرفتن سوی گوش | * | نهی کردی از قساوت سوی هوش |
۱۶۴۸ | N | سبق رحمت گشت غالب بر غضب | * | ای بدیع افعال و نیکو کار رب |