block:5066
| ۱۶۰۸ | N | قوم یونس را چو پیدا شد بلا | * | ابر پر آتش جدا شد از سما |
| ۱۶۰۹ | N | برق میانداخت میسوزید سنگ | * | ابر میغرید و رخ میریخت رنگ |
| ۱۶۱۰ | N | جملگان بر بامها بودند شب | * | که پدید آمد ز بالا آن کرب |
| ۱۶۱۱ | N | جملگان از بامها زیر آمدند | * | سر برهنه جانب صحرا شدند |
| ۱۶۱۲ | N | مادران بچگان برون انداختند | * | تا همه ناله و نفیر افراختند |
| ۱۶۱۳ | N | از نماز شام تا وقت سحر | * | خاک میکردند بر سر آن نفر |
| ۱۶۱۴ | N | جملگی آوازها بگرفته شد | * | رحم آمد بر سر آن قوم لد |
| ۱۶۱۵ | N | بعد نومیدی و آه ناشکفت | * | اندک اندک ابر واگشتن گرفت |
| ۱۶۱۶ | N | قصهی یونس دراز است و عریض | * | وقت خاک است و حدیث مستفیض |
| ۱۶۱۷ | N | چون تضرع را بر حق قدرهاست | * | و آن بها کانجاست زاری را کجاست |
| ۱۶۱۸ | N | هین امید اکنون میان را چست بند | * | خیز ای گرینده و دایم بخند |
| ۱۶۱۹ | N | که برابر مینهد شاه مجید | * | اشک را در فضل با خون شهید |