vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5064

title of 5064
۱۵۵۶Nچون که صانع خواست ایجاد بشر * از برای ابتلای خیر و شر
۱۵۵۷Nجبرئیل صدق را فرمود رو * مشت خاکی از زمین بستان گرو
۱۵۵۸Nاو میان بست و بیامد تا زمین * تا گزارد امر رب العالمین
۱۵۵۹Nدست سوی خاک برد آن موتمر * خاک خود را در کشید و شد حذر
۱۵۶۰Nپس زبان بگشاد خاک و لابه کرد * کز برای حرمت خلاق فرد
۱۵۶۱Nترک من گو و برو جانم ببخش * رو بتاب از من عنان خنگ رخش
۱۵۶۲Nدر کشاکشهای تکلیف و خطر * بهر اللَّه هل مرا اندر مبر
۱۵۶۳Nبهر آن لطفی که حقت بر گزید * کرد بر تو علم لوح کل پدید
۱۵۶۴Nتا ملایک را معلم آمدی * دایما با حق مکلم آمدی
۱۵۶۵Nکه سفیر انبیا خواهی بدن * تو حیات جان وحیی نی بدن
۱۵۶۶Nبر سر افیلت فضیلت بود از آن * کاو حیات تن بود تو آن جان
۱۵۶۷Nبانگ صورش نشات تنها بود * نفخ تو نشو دل یکتا بود
۱۵۶۸Nجان جان تن حیات دل بود * پس ز دادش داد تو فاضل بود
۱۵۶۹Nباز میکاییل رزق تن دهد * سعی تو رزق دل روشن دهد
۱۵۷۰Nاو به داد کیل پر کردست ذیل * داد رزق تو نمی‌گنجد به کیل
۱۵۷۱Nهم ز عزراییل با قهر و عطب * تو بهی چون سبق رحمت بر غضب
۱۵۷۲Nحامل عرش این چهارند و تو شاه * بهترین هر چهاری ز انتباه
۱۵۷۳Nروز محشر هشت بینی حاملانش * هم تو باشی افضل هشت آن زمانش
۱۵۷۴Nهمچنین بر می‌شمرد و می‌گریست * بوی می‌برد او کز این مقصود چیست
۱۵۷۵Nمعدن شرم و حیا بد جبرئیل * بست آن سوگندها بر وی سبیل
۱۵۷۶Nبس که لابه کردش و سوگند داد * باز گشت و گفت یا رب العباد
۱۵۷۷Nکه نبودم من به کارت سرسری * لیک ز انچه رفت تو داناتری
۱۵۷۸Nگفت نامی که ز هولش ای بصیر * هفت گردون باز ماند از مسیر
۱۵۷۹Nشرمم آمد گشتم از نامت خجل * ور نه آسان است نقل مشت گل
۱۵۸۰Nکه تو زوری داده‌ای املاک را * که بدرانند این افلاک را