block:5063
| ۱۵۳۷ | N | چارهی آن دل عطای مبدلی است | * | داد او را قابلیت شرط نیست |
| ۱۵۳۸ | N | بلکه شرط قابلیت داد اوست | * | داد لب و قابلیت هست پوست |
| ۱۵۳۹ | N | اینکه موسی را عصا ثعبان شود | * | همچو خورشیدی کفش رخشان شود |
| ۱۵۴۰ | N | صد هزاران معجزات انبیا | * | کان نگنجد در ضمیر و عقل ما |
| ۱۵۴۱ | N | نیست از اسباب تصریف خداست | * | نیستها را قابلیت از کجاست |
| ۱۵۴۲ | N | قابلی گر شرط فعل حق بدی | * | هیچ معدومی به هستی نامدی |
| ۱۵۴۳ | N | سنتی بنهاد و اسباب و طرق | * | طالبان را زیر این ازرق تتق |
| ۱۵۴۴ | N | بیشتر احوال بر سنت رود | * | گاه قدرت خارق سنت شود |
| ۱۵۴۵ | N | سنت و عادت نهاده با مزه | * | باز کرده خرق عادت معجزه |
| ۱۵۴۶ | N | بیسبب گر عز به ما موصول نیست | * | قدرت از عزل سبب معزول نیست |
| ۱۵۴۷ | N | ای گرفتار سبب بیرون مپر | * | لیک عزل آن مسبب ظن مبر |
| ۱۵۴۸ | N | هر چه خواهد آن مسبب آورد | * | قدرت مطلق سببها بر درد |
| ۱۵۴۹ | N | لیک اغلب بر سبب راند نفاذ | * | تا بداند طالبی جستن مراد |
| ۱۵۵۰ | N | چون سبب نبود چه ره جوید مرید | * | پس سبب در راه میباید پدید |
| ۱۵۵۱ | N | این سببها بر نظرها پردههاست | * | که نه هر دیدار صنعش را سزاست |
| ۱۵۵۲ | N | دیدهای باید سبب سوراخ کن | * | تا حجب را بر کند از بیخ و بن |
| ۱۵۵۳ | N | تا مسبب بیند اندر لامکان | * | هرزه داند جهد و اکساب و دکان |
| ۱۵۵۴ | N | از مسبب میرسد هر خیر و شر | * | نیست اسباب و وسایط ای پدر |
| ۱۵۵۵ | N | جز خیالی منعقد بر شاه راه | * | تا بماند دور غفلت چند گاه |