block:5061
| ۱۴۴۵ | N | آن یکی میدید خواب اندر چله | * | در رهی ماده سگی بد حامله |
| ۱۴۴۶ | N | ناگهان آواز سگ بچگان شنید | * | سگ بچه اندر شکم بد ناپدید |
| ۱۴۴۷ | N | بس عجب آمد و را آن بانگها | * | سگ بچه اندر شکم چون زد ندا |
| ۱۴۴۸ | N | سگ بچه اندر شکم ناله کنان | * | هیچ کس دیدهست این اندر جهان |
| ۱۴۴۹ | N | چون بجست از واقعه آمد به خویش | * | حیرت او دمبهدم میگشت بیش |
| ۱۴۵۰ | N | در چله کس نی که گردد عقده حل | * | جز که درگاه خدا عز و جل |
| ۱۴۵۱ | N | گفت یا رب زین شکال و گفت و گو | * | در چله واماندهام از ذکر تو |
| ۱۴۵۲ | N | پر من بگشای تا پران شوم | * | در حدیقهی ذکر و سیبستان شوم |
| ۱۴۵۳ | N | آمدش آواز هاتف در زمان | * | کان مثالی دان ز لاف جاهلان |
| ۱۴۵۴ | N | کز حجاب و پرده بیرون نامده | * | چشم بسته بیهده گویان شده |
| ۱۴۵۵ | N | بانگ سگ اندر شکم باشد زیان | * | نه شکار انگیز و نه شب پاسبان |
| ۱۴۵۶ | N | گرگ نادیده که منع او بود | * | دزد نادیده که دفع او شود |
| ۱۴۵۷ | N | از حریصی وز هوای سروری | * | در نظر کند و به لافیدن جری |
| ۱۴۵۸ | N | از هوای مشتری و گرم دار | * | بیبصیرت پا نهاده در فشار |
| ۱۴۵۹ | N | ماه نادیده نشانها میدهد | * | روستایی را بدان کژ مینهد |
| ۱۴۶۰ | N | از برای مشتری در وصف ماه | * | صد نشان نادیده گوید بهر جاه |
| ۱۴۶۱ | N | مشتری کاو سود دارد خود یکی است | * | لیک ایشان را در او ریب و شکی است |
| ۱۴۶۲ | N | از هوای مشتری بیشکوه | * | مشتری را باد دادند این گروه |
| ۱۴۶۳ | N | مشتری ماست اللَّه اشتری | * | از غم هر مشتری هین برتر آ |
| ۱۴۶۴ | N | مشتریی جو که جویان تو است | * | عالم آغاز و پایان تو است |
| ۱۴۶۵ | N | هین مکش هر مشتری را تو به دست | * | عشق بازی با دو معشوقه بد است |
| ۱۴۶۶ | N | زو نیابی سود و مایه گر خرد | * | نبودش خود قیمت عقل و خرد |
| ۱۴۶۷ | N | نیست او را خود بهای نیم نعل | * | تو بر او عرضه کنی یاقوت و لعل |
| ۱۴۶۸ | N | حرص کورت کرد و محرومت کند | * | دیو همچون خویش مرجومت کند |
| ۱۴۶۹ | N | همچنانک اصحاب فیل و قوم لوط | * | کردشان مرجوم چون خود آن سخوط |
| ۱۴۷۰ | N | مشتری را صابران دریافتند | * | چون سوی هر مشتری نشتافتند |
| ۱۴۷۱ | N | آن گه گردانید رو ز آن مشتری | * | بخت و اقبال و بقا شد رو بری |
| ۱۴۷۲ | N | ماند حسرت بر حریصان تا ابد | * | همچو حال اهل ضروان در حسد |