vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5056

title of 5056
۱۲۴۲Nآن یکی عاشق به پیش یار خود * می‌شمرد از خدمت و از کار خود
۱۲۴۳Nکز برای تو چنین کردم چنان * تیرها خوردم درین رزم و سنان
۱۲۴۴Nمال رفت و زور رفت و نام رفت * بر من از عشقت بسی ناکام رفت
۱۲۴۵Nهیچ صبحم خفته یا خندان نیافت * هیچ شامم با سر و سامان نیافت
۱۲۴۶Nآن چه او نوشیده بود از تلخ و درد * او به تفصیلش یکایک می‌شمرد
۱۲۴۷Nنه از برای منتی بل می‌نمود * بر درستی محبت صد شهود
۱۲۴۸Nعاقلان را یک اشارت بس بود * عاشقان را تشنگی ز آن کی رود
۱۲۴۹Nمی‌کند تکرار گفتن بی‌ملال * کی ز اشارت بس کند حوت از زلال
۱۲۵۰Nصد سخن می‌گفت ز آن درد کهن * در شکایت که نگفتم یک سخن
۱۲۵۱Nآتشی بودش نمی‌دانست چیست * لیک چون شمع از تف آن می‌گریست
۱۲۵۲Nگفت معشوق این همه کردی و لیک * گوش بگشا پهن و اندر یاب نیک
۱۲۵۳Nکانچه اصل اصل عشق است و ولاست * آن نکردی این چه کردی فرعهاست
۱۲۵۴Nگفتش آن عاشق بگو کان اصل چیست * گفت اصلش مردن است و نیستی است
۱۲۵۵Nتو همه کردی نمردی زنده‌ای * هین بمیر ار یار جان با زنده‌ای
۱۲۵۶Nهم در آن دم شد دراز و جان بداد * همچو گل در باخت سر خندان و شاد
۱۲۵۷Nماند آن خنده بر او وقف ابد * همچو جان و عقل عارف بی‌کبد
۱۲۵۸Nنور مه آلوده کی گردد ابد * گر زند آن نور بر هر نیک و بد
۱۲۵۹Nاو ز جمله پاک وا گردد به ماه * همچو نور عقل و جان سوی اله
۱۲۶۰Nوصف پاکی وقف بر نور مه است * تابشش گر بر نجاسات ره است
۱۲۶۱Nز ان نجاسات ره و آلودگی * نور را حاصل نگردد بد رگی
۱۲۶۲Nارْجِعِی‌ بشنود نور آفتاب * سوی اصل خویش باز آمد شتاب
۱۲۶۳Nنه ز گلخنها بر او ننگی بماند * نه ز گلشنها بر او رنگی بماند
۱۲۶۴Nنور دیده و نور دیده باز گشت * ماند در سودای او صحرا و دشت