vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5052

title of 5052
۱۱۴۹Nبلکه از چسبیدگی بر خان و مان * تلخشان آید شنیدن این بیان
۱۱۵۰Nخرقه‌ای بر ریش خر چفسید سخت * چون که خواهی بر کنی زو لخت لخت
۱۱۵۱Nجفته اندازد یقین آن خر ز درد * حبذا آن کس کز او پرهیز کرد
۱۱۵۲Nخاصه پنجه ریش و هر جا خرقه‌ای * بر سرش چفسیده در نم غرقه‌ای
۱۱۵۳Nخان و مان چون خرقه و این حرص ریش * حرص هر گه بیش باشد ریش بیش
۱۱۵۴Nخان و مان جغد ویران است و بس * نشنود اوصاف بغداد و طبس
۱۱۵۵Nگر بیاید باز سلطانی ز راه * صد خبر آرد بدین جغدان ز شاه
۱۱۵۶Nشرح دار الملک و باغستان و جو * پس بر او افسوس دارد صد عدو
۱۱۵۷Nکه چه باز آورد افسانه‌ی کهن * کز گزاف و لاف می‌بافد سخن
۱۱۵۸Nکهنه ایشانند و پوسیده‌ی ابد * ور نه آن دم کهنه را نو می‌کند
۱۱۵۹Nمردگان کهنه را جان می‌دهد * تاج عقل و نور ایمان می‌دهد
۱۱۶۰Nدل مدزد از دل ربای روح بخش * که سوارت می‌کند بر پشت رخش
۱۱۶۱Nسر مدزد از سر فراز تاج ده * کاو ز پای دل گشاید صد گره
۱۱۶۲Nبا که گویم در همه ده زنده کو * سوی آب زندگی پوینده کو
۱۱۶۳Nتو به یک خواری گریزانی ز عشق * تو بجز نامی چه می‌دانی ز عشق
۱۱۶۴Nعشق را صد ناز و استکبار هست * عشق با صد ناز می‌آید به دست
۱۱۶۵Nعشق چون وافی است وافی می‌خرد * در حریف بی‌وفا می‌ننگرد
۱۱۶۶Nچون درخت است آدمی و بیخ عهد * بیخ را تیمار می‌باید به جهد
۱۱۶۷Nعهد فاسد بیخ پوسیده بود * وز ثمار و لطف ببریده بود
۱۱۶۸Nشاخ و برگ نخل گر چه سبز بود * با فساد بیخ سبزی نیست سود
۱۱۶۹Nور ندارد برگ سبز و بیخ هست * عاقبت بیرون کند صد برگ دست
۱۱۷۰Nتو مشو غره به علمش عهد جو * علم چون قشر است و عهدش مغز او