block:5041
| ۹۰۸ | N | روزها آن آهوی خوش ناف نر | * | در شکنجه بود در اصطبل خر |
| ۹۰۹ | N | مضطرب در نزع چون ماهی ز خشک | * | در یکی حقه معذب پشک و مشک |
| ۹۱۰ | N | یک خرش گفتی که ها این بو الوحوش | * | طبع شاهان دارد و میران خموش |
| ۹۱۱ | N | و آن دگر تسخر زدی کز جر و مد | * | گوهر آوردهست کی ارزان دهد |
| ۹۱۲ | N | و آن خری گفتی که با این نازکی | * | بر سریر شاه شو گو متکی |
| ۹۱۳ | N | آن خری شد تخمهی وز خوردن بماند | * | پس به رسم دعوت آهو را بخواند |
| ۹۱۴ | N | سر چنین کرد او که نه رو ای فلان | * | اشتهایم نیست هستم ناتوان |
| ۹۱۵ | N | گفت میدانم که نازی میکنی | * | یا ز ناموس احترازی میکنی |
| ۹۱۶ | N | گفت او با خود که آن طعمهی تو است | * | که از آن اجزای تو زنده و نو است |
| ۹۱۷ | N | من الیف مرغزاری بودهام | * | در زلال و روضهها آسودهام |
| ۹۱۸ | N | گر قضا انداخت ما را در عذاب | * | کی رود آن خو و طبع مستطاب |
| ۹۱۹ | N | گر گدا گشتم گدا رو کی شوم | * | ور لباسم کهنه گردد من نوم |
| ۹۲۰ | N | سنبل و لاله و سپر غم نیز هم | * | با هزاران ناز و نفرت خوردهام |
| ۹۲۱ | N | گفت آری لاف میزن لاف لاف | * | در غریبی بس توان گفتن گزاف |
| ۹۲۲ | N | گفت نافم خود گواهی میدهد | * | منتی بر عود و عنبر مینهد |
| ۹۲۳ | N | لیک آن را که شنود صاحب مشام | * | بر خر سرگین پرست آن شد حرام |
| ۹۲۴ | N | خر گمیز خر ببوید بر طریق | * | مشک چون عرضه کنم با این فریق |
| ۹۲۵ | N | بهر این گفت آن رسول مستجیب | * | رمز الاسلام فی الدنیا غریب |
| ۹۲۶ | N | ز انکه خویشانش هم از وی میرمند | * | گر چه با ذاتش ملایک هم دمند |
| ۹۲۷ | N | صورتش را جنس میبینند انام | * | لیک از وی مینیابند آن مشام |
| ۹۲۸ | N | همچو شیری در میان نقش گاو | * | دور میبینش ولی او را مکاو |
| ۹۲۹ | N | ور بکاوی ترک گاو تن بگو | * | که بدرد گاو را آن شیر خو |
| ۹۳۰ | N | طبع گاوی از سرت بیرون کند | * | خوی حیوانی ز حیوان بر کند |
| ۹۳۱ | N | گاو باشی شیر گردی نزد او | * | گر تو با گاوی خوشی شیری مجو |