block:5039
۸۳۳ | N | آهویی را کرد صیادی شکار | * | اندر آخور کردش آن بیزینهار |
۸۳۴ | N | آخوری را پر ز گاوان و خران | * | حبس آهو کرد چون استمگران |
۸۳۵ | N | آهو از وحشت به هر سو میگریخت | * | او به پیش آن خران شب کاه ریخت |
۸۳۶ | N | از مجاعت و اشتها هر گاو و خر | * | کاه را میخورد خوشتر از شکر |
۸۳۷ | N | گاه آهو میرمید از سو به سو | * | گه ز دود و گرد که میتافت رو |
۸۳۸ | N | هر که را با ضد خود بگذاشتند | * | آن عقوبت را چو مرگ انگاشتند |
۸۳۹ | N | تا سلیمان گفت کان هدهد اگر | * | عجز را عذری نگوید معتبر |
۸۴۰ | N | بکشمش یا خود دهم او را عذاب | * | یک عذاب سخت بیرون از حساب |
۸۴۱ | N | هان کدام است آن عذاب ای معتمد | * | در قفس بودن بغیر جنس خود |
۸۴۲ | N | زین بدن اندر عذابی ای بشر | * | مرغ روحت بسته با جنسی دگر |
۸۴۳ | N | روح باز است و طبایع زاغها | * | دارد از زاغان و جغدان داغها |
۸۴۴ | N | او بمانده در میانشان زار زار | * | همچو بو بکری به شهر سبزوار |