vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5033

title of 5033
۶۴۸Nپس هنر آمد هلاکت خام را * کز پی دانه نبیند دام را
۶۴۹Nاختیار آن را نکو باشد که او * مالک خود باشد اندر اتَّقُوا*
۶۵۰Nچون نباشد حفظ و تقوی زینهار * دور کن آلت بینداز اختیار
۶۵۱Nجلوه گاه و اختیارم آن پر است * بر کنم پر را که در قصد سر است
۶۵۲Nنیست انگارد پر خود را صبور * تا پرش در نفگند در شر و شور
۶۵۳Nپس زیانش نیست پر گو بر مکن * گر رسد تیری به پیش آرد مجن
۶۵۴Nلیک بر من پر زیبا دشمنی است * چون که از جلوه‌گری صبریم نیست
۶۵۵Nگر بدی صبر و حفاظم راهبر * بر فزودی ز اختیارم کر و فر
۶۵۶Nهمچو طفلم یا چو مست اندر فتن * نیست لایق تیغ اندر دست من
۶۵۷Nگر مرا عقلی بدی و منزجر * تیغ اندر دست من بودی ظفر
۶۵۸Nعقل باید نور ده چون آفتاب * تا زند تیغی که نبود جز صواب
۶۵۹Nچون ندارم عقل تابان و صلاح * پس چرا در چاه نندازم سلاح
۶۶۰Nدر چه اندازم کنون تیغ و مجن * کاین سلاح خصم من خواهد شدن
۶۶۱Nچون ندارم زور و یاری و سند * تیغم او بستاند و بر من زند
۶۶۲Nرغم این نفس و قبیحه خوی را * که نپوشد رو خراشم روی را
۶۶۳Nتا شود کم این جمال و این کمال * چون نماند رو کم افتم در وبال
۶۶۴Nچون بدین نیت خراشم بزه نیست * که به زخم این روی را پوشیدنی است
۶۶۵Nگر دلم خوی ستیری داشتی * روی خوبم جز صفا نفراشتی
۶۶۶Nچون ندیدم زور و فرهنگ و صلاح * خصم دیدم زود بشکستم سلاح
۶۶۷Nتا نگردد تیغ من او را کمال * تا نگردد خنجرم بر من وبال
۶۶۸Nمی‌گریزم تا رگم جنبان بود * کی فرار از خویشتن آسان بود
۶۶۹Nآن که از غیری بود او را فرار * چون از او ببرید گیرد او قرار
۶۷۰Nمن که خصمم هم منم اندر گریز * تا ابد کار من آمد خیز خیز
۶۷۱Nنه به هند است ایمن و نه در ختن * آن که خصم اوست سایه‌ی خویشتن