block:5028
۵۷۴ | N | بر مکن پر را و دل بر کن از او | * | ز انکه شرط این جهاد آمد عدو |
۵۷۵ | N | چون عدو نبود جهاد آمد محال | * | شهوتت نبود نباشد امتثال |
۵۷۶ | N | صبر نبود چون نباشد میل تو | * | خصم چون نبود چه حاجت حیل تو |
۵۷۷ | N | هین مکن خود را خصی رهبان مشو | * | ز انکه عفت هست شهوت را گرو |
۵۷۸ | N | بیهوا نهی از هوا ممکن نبود | * | غازیی بر مردگان نتوان نمود |
۵۷۹ | N | أَنْفِقُوا* گفته است پس کسبی بکن | * | ز انکه نبود خرج بیدخل کهن |
۵۸۰ | N | گر چه آورد أَنْفِقُوا* را مطلق او | * | تو بخوان که اکسبوا ثم انفقوا |
۵۸۱ | N | همچنان چون شاه فرمود اصْبِرُوا | * | رغبتی باید کز آن تابی تو رو |
۵۸۲ | N | پس کُلُوا از بهر دام شهوت است | * | بعد از آن لا تُسْرِفُوا آن عفت است |
۵۸۳ | N | چون که محمول به نبود لدیه | * | نیست ممکن بود محمول علیه |
۵۸۴ | N | چون که رنج صبر نبود مر ترا | * | شرط نبود پس فرو ناید جزا |
۵۸۵ | N | حبذا آن شرط و شادا آن جزا | * | آن جزای دل نواز جان فزا |