vol.5

Qūniyah Nicholson both

block:5025

title of 5025
۵۰۶Nیا رسول اللَّه در آن نادی کسان * می‌زنند از چشم بد بر کرکسان
۵۰۷Nاز نظرشان کله‌ی شیر عرین * واشکافد تا کند آن شیر انین
۵۰۸Nبر شتر چشم افکند همچون حمام * و آنگهان بفرستد اندر پی غلام
۵۰۹Nکه برو از پیه این اشتر بخر * بیند اشتر را سقط او راه بر
۵۱۰Nسر بریده از مرض آن اشتری * کاو بتک با اسب می‌کردی مری
۵۱۱Nکز حسد وز چشم بد بی‌هیچ شک * سیر و گردش را بگرداند فلک
۵۱۲Nآب پنهان است و دولاب آشکار * لیک در گردش بود آب اصل کار
۵۱۳Nچشم نیکو شد دوای چشم بد * چشم بد را لا کند زیر لگد
۵۱۴Nسبق رحمت راست و او از رحمت است * چشم بد محصول قهر و لعنت است
۵۱۵Nرحمتش بر نقمتش غالب شود * چیره زین شد هر نبی بر ضد خود
۵۱۶Nکاو نتیجه‌ی رحمت است و ضد او * از نتیجه‌ی قهر بود آن زشت رو
۵۱۷Nحرص بط یک تاست این پنجاه تاست * حرص شهوت مار و منصب اژدهاست
۵۱۸Nحرص بط از شهوت حلق است و فرج * در ریاست بیست چندان است درج
۵۱۹Nاز الوهیت زند در جاه لاف * طامع شرکت کجا باشد معاف
۵۲۰Nزلت آدم ز اشکم بود و باه* * و آن ابلیس از تکبر بود و جاه
۵۲۱Nلا جرم او زود استغفار کرد * و آن لعین از توبه استکبار کرد
۵۲۲Nحرص حلق و فرج هم خود بد رگی است * لیک منصب نیست آن اشکستگی است
۵۲۳Nبیخ و شاخ این ریاست را اگر * باز گویم دفتری باید دگر
۵۲۴Nاسب سرکش را عرب شیطانش خواند * نی ستوری را که در مرعی بماند
۵۲۵Nشیطنت گردن کشی بد در لغت * مستحق لعنت آمد این صفت
۵۲۶Nصد خورنده گنجد اندر گرد خوان * دو ریاست جو نگنجد در جهان
۵۲۷Nآن نخواهد کاین بود بر پشت خاک * تا ملک بکشد پدر را ز اشتراک
۵۲۸Nآن شنیدستی که الملک عقیم * قطع خویشی کرد ملکت جو ز بیم
۵۲۹Nکه عقیم است و و را فرزند نیست * همچو آتش با کسش پیوند نیست
۵۳۰Nهر چه یابد او بسوزد بر درد * چون نیابد هیچ خود را می‌خورد
۵۳۱Nهیچ شو واره تو از دندان او * رحم کم جو از دل سندان او
۵۳۲Nچون که گشتی هیچ از سندان مترس * هر صباح از فقر مطلق گیر درس
۵۳۳Nهست الوهیت ردای ذو الجلال * هر که در پوشد بر او گردد وبال
۵۳۴Nتاج از آن اوست آن ما کمر * وای او کز حد خود دارد گذر
۵۳۵Nفتنه‌ی تست این پر طاوسیت * که اشتراکت باید و قدوسیت