block:5024
| ۴۹۸ | N | پر طاوست مبین و پای بین | * | تا که سوء العین نگشاید کمین |
| ۴۹۹ | N | که به لغزد کوه از چشم بدان | * | یزلقونک از نبی بر خوان بدان |
| ۵۰۰ | N | احمد چون کوه لغزید از نظر | * | در میان راه بیگل بیمطر |
| ۵۰۱ | N | در عجب درماند کاین لغزش ز چیست | * | من نپندارم که این حالت تهی است |
| ۵۰۲ | N | تا بیامد آیت و آگاه کرد | * | کان ز چشم بد رسیدت وز نبرد |
| ۵۰۳ | N | گر بدی غیر تو در دم لا شدی | * | صید چشم و سخرهی افنا شدی |
| ۵۰۴ | N | لیک آمد عصمتی دامن کشان | * | وین که لغزیدی بد از بهر نشان |
| ۵۰۵ | N | عبرتی گیر اندر آن که کن نگاه | * | برگ خود عرضه مکن ای کم ز کاه |