block:5022
۴۵۹ | N | این تفاوت عقلها را نیک دان | * | در مراتب از زمین تا آسمان |
۴۶۰ | N | هست عقلی همچو قرص آفتاب | * | هست عقلی کمتر از زهره و شهاب |
۴۶۱ | N | هست عقلی چون چراغی سر خوشی | * | هست عقلی چون ستارهی آتشی |
۴۶۲ | N | ز انکه ابر از پیش آن چون وا جهد | * | نور یزدان بین خردها بر دهد |
۴۶۳ | N | عقل جزوی عقل را بد نام کرد | * | کام دنیا مرد را بیکام کرد |
۴۶۴ | N | آن ز صیدی حسن صیادی بدید | * | وین ز صیادی غم صیدی کشید |
۴۶۵ | N | آن ز خدمت ناز مخدومی بیافت | * | وین ز مخدومی ز راه عز بتافت |
۴۶۶ | N | آن ز فرعونی اسیر آب شد | * | وز اسیری سبط صد سهراب شد |
۴۶۷ | N | لعب معکوس است و فرزین بند سخت | * | حیله کم کن کار اقبال است و بخت |
۴۶۸ | N | بر خیال و حیله کم تن تار را | * | که غنی ره کم دهد مکار را |
۴۶۹ | N | مکر کن در راه نیکو خدمتی | * | تا نبوت یابی اندر امتی |
۴۷۰ | N | مکر کن تا وارهی از مکر خود | * | مکر کن تا فرد گردی از جسد |
۴۷۱ | N | مکر کن تا کمترین بنده شوی | * | در کمی رفتی خداونده شوی |
۴۷۲ | N | روبهی و خدمت ای گرگ کهن | * | هیچ بر قصد خداوندی مکن |
۴۷۳ | N | لیک چون پروانه در آتش بتاز | * | کیسهای ز آن بر مدوز و پاک باز |
۴۷۴ | N | زور را بگذار و زاری را بگیر | * | رحم سوی زاری آید ای فقیر |
۴۷۵ | N | زاری مضطر تشنه معنوی است | * | زاری سرد دروغ آن غوی است |
۴۷۶ | N | گریهی اخوان یوسف حیلت است | * | که درونشان پر ز رشک و علت است |