block:5017
| ۳۲۹ | N | همچو قومی که تحری میکنند | * | بر خیال قبله سویی میتنند |
| ۳۳۰ | N | چون که کعبه رو نماید صبحگاه | * | کشف گردد که گم کردست راه |
| ۳۳۱ | N | یا چو غواصان به زیر قعر آب | * | هر کسی چیزی همیچیند شتاب |
| ۳۳۲ | N | بر امید گوهر و در ثمین | * | توبره پر میکنند از آن و این |
| ۳۳۳ | N | چون بر آیند از تگ دریای ژرف | * | کشف گردد صاحب در شگرف |
| ۳۳۴ | N | و آن دگر که برد مروارید خرد | * | و آن دگر که سنگ ریزه و شبه برد |
| ۳۳۵ | N | هکذا یبلوهم بالساهره | * | فتنه ذات افتضاح قاهره |
| ۳۳۶ | N | همچنین هر قوم چون پروانگان | * | گرد شمعی پر زنان اندر جهان |
| ۳۳۷ | N | خویشتن بر آتشی بر میزنند | * | گرد شمع خود طوافی میکنند |
| ۳۳۸ | N | بر امید آتش موسای بخت | * | کز لهیبش سبزتر گردد درخت |
| ۳۳۹ | N | فضل آن آتش شنیده هر رمه | * | هر شرر را آن گمان برده همه |
| ۳۴۰ | N | چون بر آید صبحدم نور خلود | * | وا نماید هر یکی چه شمع بود |
| ۳۴۱ | N | هر که را پر سوخت ز آن شمع ظفر | * | بدهدش آن شمع خوش هشتاد پر |
| ۳۴۲ | N | جوق پروانهی دو دیده دوخته | * | مانده زیر شمع بد پر سوخته |
| ۳۴۳ | N | میطپد اندر پشیمانی و سوز | * | میکند آه از هوای چشم دوز |
| ۳۴۴ | N | شمع او گوید که چون من سوختم | * | کی ترا برهانم از سوز و ستم |
| ۳۴۵ | N | شمع او گریان که من سر سوخته | * | چون کنم مر غیر را افروخته |