block:5016
۳۱۷ | N | چون ملک از لوح محفوظ آن خرد | * | هر صباحی درس هر روزه برد |
۳۱۸ | N | بر عدم تحریرها بین بیبنان | * | و ز سوادش حیرت سوداییان |
۳۱۹ | N | هر کسی شد بر خیالی ریش گاو | * | گشته در سودای گنجی کنج کاو |
۳۲۰ | N | از خیالی گشته شخصی پر شکوه | * | روی آورده به معدنهای کوه |
۳۲۱ | N | و ز خیالی آن دگر با جهد مر | * | رو نهاده سوی دریا بهر در |
۳۲۲ | N | و آن دگر بهر ترهب در کنشت | * | و آن یکی اندر حریصی سوی کشت |
۳۲۳ | N | از خیال آن ره زن رسته شده | * | و ز خیال این مرهم خسته شده |
۳۲۴ | N | در پری خوانی یکی دل کرده گم | * | بر نجوم آن دیگری بنهاده سم |
۳۲۵ | N | این روشها مختلف بیند برون | * | ز آن خیالات ملون ز اندرون |
۳۲۶ | N | این در آن حیران شده کان بر چی است | * | هر چشنده آن دگر را نافی است |
۳۲۷ | N | آن خیالات ار نبد ناموتلف | * | چون ز بیرون شد روشها مختلف |
۳۲۸ | N | قبلهی جان را چو پنهان کردهاند | * | هر کسی رو جانبی آوردهاند |