block:5015
۳۰۵ | N | ای خدای بینظیر ایثار کن | * | گوش را چون حلقه دادی زین سخن |
۳۰۶ | N | گوش ما گیر و بدان مجلس کشان | * | کز رحیقت میخورند آن سر خوشان |
۳۰۷ | N | چون به ما بویی رسانیدی از این | * | سر مبند آن مشک را ای رب دین |
۳۰۸ | N | از تو نوشند ار ذکورند ار اناث | * | بیدریغی در عطا یا مستغاث |
۳۰۹ | N | ای دعا ناگفته از تو مستجاب | * | داده دل را هر دمی صد فتح باب |
۳۱۰ | N | چند حرفی نقش کردی از رقوم | * | سنگها از عشق آن شد همچو موم |
۳۱۱ | N | نون ابرو صاد چشم و جیم گوش | * | بر نوشتی فتنهی صد عقل و هوش |
۳۱۲ | N | ز آن حروفت شد خرد باریک ریس | * | نسخ میکن ای ادیب خوش نویس |
۳۱۳ | N | در خور هر فکر بسته بر عدم | * | دمبهدم نقش خیالی خوش رقم |
۳۱۴ | N | حرفهای طرفه بر لوح خیال | * | بر نوشته چشم و عارض خد و خال |
۳۱۵ | N | بر عدم باشم نه بر موجود مست | * | ز انکه معشوق عدم وافیتر است |
۳۱۶ | N | عقل را خط خوان آن اشکال کرد | * | تا دهد تدبیرها را ز آن نورد |