vol.4

Qūniyah Nicholson both

block:4021

تفسیر این حدیث کی مَثَلُ أُمّتی کَمَثَلِ سَفینةِ نُوحٍ مَنْ تَمْسَّکَ بِها نَجا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْها غَرِقَ
۵۳۸Qبهرِ این فرمود پیغامبر که من * همچو کشتی‌ام بطوفانِ زَمن
۵۳۸Nبهر این فرمود پیغمبر که من * همچو کشتی‌ام به طوفان زمن
۵۳۹Qما و اصحابیم چو آن کشتی نُوح * هر که دست اندر زند یابد فُتوح
۵۳۹Nما و اصحابیم چون کشتی نوح * هر که دست اندر زند یابد فتوح
۵۴۰Qچونک با شیخی تو دُور از زشتیی * روز و شب سّیاری و در کشتیی
۵۴۰Nچون که با شیخی تو دور از زشتیی * روز و شب سیاری و در کشتیی
۵۴۱Qدر پناهِ جانِ جان بخشی تُوِی * کشتی اندر خفته‌ای ره می‌روی
۵۴۱Nدر پناه جان جان بخشی توی * کشتی اندر خفته‌ای ره می‌روی
۵۴۲Qمَسْکُل از پیغامبرِ ایّامِ خویش * تکْیه کم کُن بر فن و بر کامِ خویش
۵۴۲Nمگسل از پیغمبر ایام خویش * تکیه کم کن بر فن و بر کام خویش
۵۴۳Qگر چه شیری چون رَوی رَه بی‌دلیل * خویش بین و در ضلالی و ذلیل
۵۴۳Nگر چه شیری چون روی ره بی‌دلیل * خویش بین و در ضلالی و ذلیل
۵۴۴Qهین مپرّ اَلَّا که با پَرهای شیخ * تا ببینی عَوْنِ لشکرهای شیخ
۵۴۴Nهین مپر الا که با پرهای شیخ * تا ببینی عون لشکرهای شیخ
۵۴۵Qیک زمانی موجِ لطفش بالِ تُست * آتشِ قهرش دَمی حمّالِ تُست
۵۴۵Nیک زمانی موج لطفش بال تست * آتش قهرش دمی حمال تست
۵۴۶Qقهرِ او را ضدِّ لطفش کم شمر * اتّحادِ هر دو بین اندر اثر
۵۴۶Nقهر او را ضد لطفش کم شمر * اتحاد هر دو بین اندر اثر
۵۴۷Qیک زمان چون خاک سبزت می‌کند * یک زمان پُر باد و گَبْزت می‌کند
۵۴۷Nیک زمان چون خاک سبزت می‌کند * یک زمان پر باد و گبزت می‌کند
۵۴۸Qجسمِ عارف را دهد وصفِ جَماد * تا بَرُو رُوید گُل و نسرینِ شاد
۵۴۸Nجسم عارف را دهد وصف جماد * تا بر او روید گل و نسرین شاد
۵۴۹Qلیک او بیند نبیند غیرِ او * جز بمَغْزِ پاک ندْهد خُلد بُو
۵۴۹Nلیک او بیند نبیند غیر او * جز به مغز پاک ندهد خلد بو
۵۵۰Qمغز را خالی کُن از انکارِ یار * تا که ریحان یابد از گُلزارِ یار
۵۵۰Nمغز را خالی کن از انکار یار * تا که ریحان یابد از گلزار یار
۵۵۱Qتا بیابی بُویِ خُلد از یارِ من * چون محمَّد بُویِ رحمن از یَمَن
۵۵۱Nتا بیابی بوی خلد از یار من * چون محمد بوی رحمن از یمن
۵۵۲Qدر صفِ مِعْراجیان گر بیستی * چون بُراقت بر کشاند نیستی
۵۵۲Nدر صف معراجیان گر بیستی * چون براقت بر کشاند نیستی
۵۵۳Qنه چو معراجِ زمینی تا قَمر * بلک چون معراجِ کِلکی تا شکر
۵۵۳Nنه چو معراج زمینی تا قمر * بلکه چون معراج کلکی تا شکر
۵۵۴Qنه چو معراجِ بُخاری تا سَما * بل چو معراجِ جَنینی تا نُهَی
۵۵۴Nنه چو معراج بخاری تا سما * بل چو معراج جنینی تا نهی
۵۵۵Qخوش بُراقی گشت خنگِ نیستی * سوی هستی آردت گر بیستی
۵۵۵Nخوش براقی گشت خنگ نیستی * سوی هستی آردت گر بیستی
۵۵۶Qکوه و دریاها سُمَش مَس می‌کند * تا جهانِ حسّ را پَس می‌کند
۵۵۶Nکوه و دریاها سمش مس می‌کند * تا جهان حس را پس می‌کند
۵۵۷Qپا بکَش در کشتی و می‌رَوْ دوان * چون سوی معشوقِ جان جانِ روان
۵۵۷Nپا بکش در کشتی و می‌رو دوان * چون سوی معشوق جان جان روان
۵۵۸Qدست نه و پای نه رَوْ تا قِدَم * آنچنان ک تاخت جانها از عدَم
۵۵۸Nدست نه و پای نه رو تا قدم * آن چنان که تاخت جانها از عدم
۵۵۹Qبر دریدی در سخُن پرده‌ٔ قیاس * گر نبودی سمعِ سامع را نُعاس
۵۵۹Nبر دریدی در سخن پرده‌ی قیاس * گر نبودی سمع سامع را نعاس
۵۶۰Qای فلک بر گفتِ او گوهر بیار * از جهانِ او جهانا شَرْم دار
۵۶۰Nای فلک بر گفت او گوهر بیار * از جهان او جهانا شرم دار
۵۶۱Qگر بباری گوهرت صد تا شود * جامدت بیننده و گویا شود
۵۶۱Nگر بباری گوهرت صد تا شود * جامدت بیننده و گویا شود
۵۶۲Qپس نثاری کرده باشی بهرِ خود * چونک هر سرمایه‌ٔ تو صد شود
۵۶۲Nپس نثاری کرده باشی بهر خود * چون که هر سرمایه‌ی تو صد شود