vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3222

جذب معشوق عاشق را مِن حَیْثُ لا یَعْلَمُهُ ٱلْعاشِقُ وَلا یَرْجُوهُ وَلا یَخْطُرُ بِبالِهِ وَلا یَظْهَرُ مِنْ ذٰلِک ٱلجَذْبِ أَثَر فی العاشِقِ إلّا ٱلْخَوْفُ ٱلْمَمْزُوجُ بِٱلْیأسِ مَعَ دَوامِ ٱلطَّلبِ
۴۶۰۱Qآمدیم اینجا که در صدرِ جهان * گر نبودی جذبِ آن عاشق نهان
۴۶۰۱Nآمدیم اینجا که در صدر جهان * گر نبودی جذب آن عاشق نهان
۴۶۰۲Qناشِکیبا کَیْ بُدی او از فراق * کَیْ دوان باز آمدی سوی وثاق
۴۶۰۲Nناشکیبا کی بدی او از فراق * کی دوان باز آمدی سوی وثاق
۴۶۰۳Qمَیْلِ معشوقان نهانست و سَتیر * مَیْلِ عاشق با دو صد طبل و نفیر
۴۶۰۳Nمیل معشوقان نهان است و ستیر * میل عاشق با دو صد طبل و نفیر
۴۶۰۴Qیک حکایت هست اینجا ز اِعتبار * لیک عاجز شد بُخاری ز اِنتظار
۴۶۰۴Nیک حکایت هست اینجا ز اعتبار * لیک عاجز شد بخاری ز انتظار
۴۶۰۵Qترکِ آن کردیم کو در جُست جو ست * تا که پیش از مرگ بیند رُوی دوست
۴۶۰۵Nترک آن کردیم کاو در جستجوست * تا که پیش از مرگ بیند روی دوست
۴۶۰۶Qتا رهد از مرگ تا یابد نجات * زانک دید دوستست آبِ حیات
۴۶۰۶Nتا رهد از مرگ تا یابد نجات * ز انکه دید دوست است آب حیات
۴۶۰۷Qهر که دیدِ او نباشد دفعِ مرگ * دوست نبْود که نه میوه‌ستش نه برگ
۴۶۰۷Nهر که دید او نباشد دفع مرگ * دوست نبود که نه میوه‌ستش نه برگ
۴۶۰۸Qکار آن کارست ای مشتاقِ مَست * کاندر آن کار ار رسد مرگت خوشست
۴۶۰۸Nکار آن کار است ای مشتاق مست * کاندر آن کار ار رسد مرگت خوش است
۴۶۰۹Qشد نشانِ صدقِ ایمان ای جوان * آنک آید خوش ترا مرگ اندر آن
۴۶۰۹Nشد نشان صدق ایمان ای جوان * آن که آید خوش ترا مرگ اندر آن
۴۶۱۰Qگر نشد ایمانِ تو ای جان چنین * نیست کامل رَوْ بجُو اِکمالِ دین
۴۶۱۰Nگر نشد ایمان تو ای جان چنین * نیست کامل رو بجو اکمال دین
۴۶۱۱Qهر که اندر کارِ تو شد مرگ دوست * بر دلِ تو بی‌کراهت دوست اوست
۴۶۱۱Nهر که اندر کار تو شد مرگ دوست * بر دل تو بی‌کراهت دوست اوست
۴۶۱۲Qچون کراهت رفت آن خود مرگ نیست * صورت مرگست و نُقلان کردنیست
۴۶۱۲Nچون کراهت رفت آن خود مرگ نیست * صورت مرگ است و نقلان کردنی است
۴۶۱۳Qچون کراهت رفت مردن نفع شد * پس دُرُست آید که مُردن دفع شد
۴۶۱۳Nچون کراهت رفت مردن نفع شد * پس درست آید که مردن دفع شد
۴۶۱۴Qدوست حقَّست و کسی کش گفت او * که تویی آنِ من و من آنِ تو
۴۶۱۴Nدوست حق است و کسی کش گفت او * که تویی آن من و من آن تو
۴۶۱۵Qگوش دار اکنون که عاشق می‌رسد * بسته عشق او را بِحَبْلٍ من مَسَد
۴۶۱۵Nگوش دار اکنون که عاشق می‌رسد * بسته عشق او را بحبل من مسد
۴۶۱۶Qچون بدید او چهره‌ٔ صدرِ جهان * گوییا پَرّیدش از تن مرغِ جان
۴۶۱۶Nچون بدید او چهره‌ی صدر جهان * گوییا پریدش از تن مرغ جان
۴۶۱۷Qهمچو چوبِ خشک افتاد آن تنش * سرد شد از فَرَق جان تا ناخنش
۴۶۱۷Nهمچو چوب خشک افتاد آن تنش * سرد شد از فرق جان تا ناخنش
۴۶۱۸Qهر چه کردند از بَخُور و از گُلاب * نه بجُنبید و نه آمد در خطاب
۴۶۱۸Nهر چه کردند از بخور و از گلاب * نه بجنبید و نه آمد در خطاب
۴۶۱۹Qشاه چون دید آن مُزَعْفُر رُوی او * پس فرود آمد ز مَرْکَب سوی او
۴۶۱۹Nشاه چون دید آن مزعفر روی او * پس فرود آمد ز مرکب سوی او
۴۶۲۰Qگفت عاشق دوست می‌جوید بتَفْت * چونک معشوق آمد آن عاشق برفت
۴۶۲۰Nگفت عاشق دوست می‌جوید به تفت * چون که معشوق آمد آن عاشق برفت
۴۶۲۱Qعاشقِ حقّی و حقّ آنست کو * چون بیاید نبود از تو تای مُو
۴۶۲۱Nعاشق حقی و حق آن است کاو * چون بیاید نبود از تو تای مو
۴۶۲۲Qصد چو تو فانیست پیشِ آن نظر * عاشقی بر نَفْیِ خود خواجه مگر
۴۶۲۲Nصد چو تو فانی است پیش آن نظر * عاشقی بر نفی خود خواجه مگر
۴۶۲۳Qسایه‌ای و عاشقی بر آفتاب * شمس آید سایه لا گردد شتاب
۴۶۲۳Nسایه‌ای و عاشقی بر آفتاب * شمس آید سایه لا گردد شتاب