block:3219
| ۴۵۱۲ | Q | گفت پیغامبر که مِعراجِ مرا | * | نیست بر معراجِ یونس اجتبا |
| ۴۵۱۲ | N | گفت پیغمبر که معراج مرا | * | نیست بر معراج یونس اجتبا |
| ۴۵۱۳ | Q | آنِ من بر چرخ و آنِ او نشیب | * | زانک قُربِ حق برونست از حساب |
| ۴۵۱۳ | N | آن من بر چرخ و آن او نشیب | * | ز انکه قرب حق برون است از حساب |
| ۴۵۱۴ | Q | قُرْب نه بالا نه پستی رَفتنست | * | قُربِ حقّ از حَبْسِ هستی رَستنست |
| ۴۵۱۴ | N | قرب نه بالا نه پستی رفتن است | * | قرب حق از حبس هستی رستن است |
| ۴۵۱۵ | Q | نیست را چه جایِ بالا است و زیر | * | نیست را نه زُود و نه دُورست و دیر |
| ۴۵۱۵ | N | نیست را چه جای بالای است و زیر | * | نیست را نه زود و نه دورست و دیر |
| ۴۵۱۶ | Q | کارگاه و گنجِ حق در نیستیست | * | غرهّء هستی چه دانی نیست چیست |
| ۴۵۱۶ | N | کارگاه و گنج حق در نیستی است | * | غرهی هستی چه دانی نیست چیست |
| ۴۵۱۷ | Q | حاصل این اِشْکستِ ایشان ای کیا | * | مینماند هیچ با اشکستِ ما |
| ۴۵۱۷ | N | حاصل این اشکست ایشان ای کیا | * | مینماند هیچ با اشکست ما |
| ۴۵۱۸ | Q | آنچنان شادند در ذُلّ و تلف | * | همچو ما در وقتِ اقبال و شرف |
| ۴۵۱۸ | N | آن چنان شادند در ذل و تلف | * | همچو ما در وقت اقبال و شرف |
| ۴۵۱۹ | Q | برگِ بیبرگی همه اِقطاعِ اوست | * | فقر و خواریش افتخارست و عُلُوست |
| ۴۵۱۹ | N | برگ بیبرگی همه اقطاع اوست | * | فقر و خواریش افتخار است و علوست |
| ۴۵۲۰ | Q | آن یکی گفت ار چنانست آن ندید | * | چون بخندید او که ما را بسته دید |
| ۴۵۲۰ | N | آن یکی گفت ار چنان است آن فرید | * | چون بخندید او که ما را بسته دید |
| ۴۵۲۱ | Q | چونک او مُبْدَل شُدست و شادیَش | * | نیست زین زندان و زین آزادیَش |
| ۴۵۲۱ | N | چون که او مبدل شده ست و شادیاش | * | نیست زین زندان و زین آزادیاش |
| ۴۵۲۲ | Q | پس بقهرِ دشمنان چون شاد شد | * | چون ازین فتح و ظفر پُر باد شد |
| ۴۵۲۲ | N | پس به قهر دشمنان چون شاد شد | * | چون از این فتح و ظفر پر باد شد |
| ۴۵۲۳ | Q | شاد شد جانش که بر شیرانِ نَر | * | یافت آسان نُصرت و دست و ظفر |
| ۴۵۲۳ | N | شاد شد جانش که بر شیران نر | * | یافت آسان نصرت و دست و ظفر |
| ۴۵۲۴ | Q | پس بدانستیم کو آزاد نیست | * | جز بدنیا دلخوش و دلشاد نیست |
| ۴۵۲۴ | N | پس بدانستیم کاو آزاد نیست | * | جز به دنیا دل خوش و دل شاد نیست |
| ۴۵۲۵ | Q | ورنه چون خندد که اهلِ آن جهان | * | بر بَد و نیکاند مُشْفِق مِهْربان |
| ۴۵۲۵ | N | ور نه چون خندد که اهل آن جهان | * | بر بد و نیکند مشفق مهربان |
| ۴۵۲۶ | Q | این بمُنگیدند در زیرِ زبان | * | آن اسیران با هم اندر بحثِ آن |
| ۴۵۲۶ | N | این بمنگیدند در زیر زبان | * | آن اسیران با هم اندر بحث آن |
| ۴۵۲۷ | Q | تا مُوکِّل نشنود بر ما جَهد | * | خود سخن در گوشِ آن سلطان بَرَد |
| ۴۵۲۷ | N | تا موکل نشنود بر ما جهد | * | خود سخن در گوش آن سلطان برد |