block:3218
۴۵۰۳ | Q | آمدش پیغام از دولت که رَوْ | * | تو ز مَنْعِ این ظفر غمگین مَشْو |
۴۵۰۳ | N | آمدش پیغام از دولت که رو | * | تو ز منع این ظفر غمگین مشو |
۴۵۰۴ | Q | کاندرین خواری نَقْدت فتحهاست | * | نک فلان قلعه فلان بُقعه تراست |
۴۵۰۴ | N | کاندر این خواری نقدت فتحهاست | * | نک فلان قلعه فلان بقعه تراست |
۴۵۰۵ | Q | بنگر آخر چونک وا گردید تَفْت | * | بر قُرَیْظه و بر نُظَیْر از وَیْ چه رفت |
۴۵۰۵ | N | بنگر آخر چون که واگردید تفت | * | بر قریظه و بر نضیر از وی چه رفت |
۴۵۰۶ | Q | قلعهها هم گِرْدِ آن دو بُقعهها | * | شد مسلَّم و ز غنایم نَفْعها |
۴۵۰۶ | N | قلعهها هم گرد آن دو بقعهها | * | شد مسلم و ز غنایم نفعها |
۴۵۰۷ | Q | ور نباشد آن تو بنگر کین فریق | * | پُر غم و رنجند و مفتُون و عشیق |
۴۵۰۷ | N | ور نباشد آن تو بنگر کاین فریق | * | پر غم و رنجند و مفتون و عشیق |
۴۵۰۸ | Q | زهرِ خواری را چو شَکَّر میخورند | * | خارِ غمها را چو اُشْتُر میچَرند |
۴۵۰۸ | N | زهر خواری را چو شکر میخورند | * | خار غمها را چو اشتر میچرند |
۴۵۰۹ | Q | بهرِ عَیْنِ غم نه از بهرِ فَرَج | * | این تسافل پیشِ ایشان چون دَرَج |
۴۵۰۹ | N | بهر عین غم نه از بهر فرج | * | این تسافل پیش ایشان چون درج |
۴۵۱۰ | Q | آنچنان شادند اندر قَعْرِ چاه | * | که همیترسند از تخت و کُلاه |
۴۵۱۰ | N | آن چنان شادند اندر قعر چاه | * | که همیترسند از تخت و کلاه |
۴۵۱۱ | Q | هر کجا دلبر بود خود همنشین | * | فوقِ گردونست نه زیرِ زمین |
۴۵۱۱ | N | هر کجا دل بر بود خود همنشین | * | فوق گردون است نه زیر زمین |