block:3216
| ۴۴۷۳ | Q | دید پیغامبر یکی جوقی اسیر | * | که همیبُردند و ایشان در نفیر |
| ۴۴۷۳ | N | دید پیغمبر یکی جوقی اسیر | * | که همیبردند و ایشان در نفیر |
| ۴۴۷۴ | Q | دیدشان در بند آن آگاه شیر | * | می نظر کردند در وَیْ زیر زیر |
| ۴۴۷۴ | N | دیدشان در بند آن آگاه شیر | * | می نظر کردند در وی زیر زیر |
| ۴۴۷۵ | Q | تا همیخایید هر یک از غضَب | * | بر رسولِ صدقْ دندانها و لب |
| ۴۴۷۵ | N | تا همیخایید هر یک از غضب | * | بر رسول صدق دندانها و لب |
| ۴۴۷۶ | Q | زَهْره نه با آن غضب که دَم زنند | * | زانکه در زنجیرِ قهرِ دَه مَنند |
| ۴۴۷۶ | N | زهره نه با آن غضب که دم زنند | * | ز انکه در زنجیر قهر ده منند |
| ۴۴۷۷ | Q | میکشاندشان موکَّل سوی شهر | * | میبَرَد از کافرستانشان بقَهر |
| ۴۴۷۷ | N | میکشاندشان موکل سوی شهر | * | میبرد از کافرستانشان به قهر |
| ۴۴۷۸ | Q | نه فدایی میستاند نه زری | * | نه شفاعت میرسد از سَرْوَری |
| ۴۴۷۸ | N | نه فدایی میستاند نه زری | * | نه شفاعت میرسد از سروری |
| ۴۴۷۹ | Q | رحمتِ عالَم همیگویند و او | * | عالمَی را میبُرَد حَلْق و گلُو |
| ۴۴۷۹ | N | رحمت عالم همیگویند و او | * | عالمی را میبرد حلق و گلو |
| ۴۴۸۰ | Q | با هزار انکار میرفتند راه | * | زیرِ لب طعنهزنان بر کارِ شاه |
| ۴۴۸۰ | N | با هزار انکار میرفتند راه | * | زیر لب طعنه زنان بر کار شاه |
| ۴۴۸۱ | Q | چارهها کردیم و اینجا چاره نیست | * | خود دلِ این مرد کم از خاره نیست |
| ۴۴۸۱ | N | چارهها کردیم و اینجا چاره نیست | * | خود دل این مرد کم از خاره نیست |
| ۴۴۸۲ | Q | ما هزاران مردِ شیر الپ ارسلان | * | با دُو سه عُریانِ سُستِ نیمجان |
| ۴۴۸۲ | N | ما هزاران مرد شیر الپ ارسلان | * | با دو سه عریان سست نیم جان |
| ۴۴۸۳ | Q | این چنین درماندهایم از کژْرَویست | * | یا ز اَخَتَرهاست یا خود جادُویست |
| ۴۴۸۳ | N | این چنین درماندهایم از کژروی است | * | یا ز اخترهاست یا خود جادوی است |
| ۴۴۸۴ | Q | بختِ ما را بر دَرید آن بختِ او | * | تختِ ما شد سَرْنگون از تختِ او |
| ۴۴۸۴ | N | بخت ما را بر درید آن بخت او | * | تخت ما شد سر نگون از تخت او |
| ۴۴۸۵ | Q | کار او از جادویی گر گشت زَفت | * | جادویی کردیم ما هم چون نرَفت |
| ۴۴۸۵ | N | کار او از جادویی گر گشت زفت | * | جادویی کردیم ما هم چون نرفت |