vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3210

تفسیر آیت وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ
۴۳۲۶Qتو چو عزمِ دین کنی با اجتهاد * دیو بانگت بر زند اندر نهاد
۴۳۲۶Nتو چو عزم دین کنی با اجتهاد * دیو بانگت بر زند اندر نهاد
۴۳۲۷Qکه مَرو ز آن سو بیَنْدیش ای غَوی * که اسیرِ رنج و درویشی شوی
۴۳۲۷Nکه مرو ز آن سو بیندیش ای غوی * که اسیر رنج و درویشی شوی
۴۳۲۸Qبی‌نوا گردی ز یاران وا بُری * خوار گردی و پشیمانی خوری
۴۳۲۸Nبی‌نوا گردی ز یاران وابری * خوار گردی و پشیمانی خوری
۴۳۲۹Qتو ز بیمِ بانگ آن دیوِ لعین * وا گریزی در ضلالت از یقین
۴۳۲۹Nتو ز بیم بانگ آن دیو لعین * واگریزی در ضلالت از یقین
۴۳۳۰Qکه هلا فردا و پس فردا مراست * راهِ دین پویم که مُهْلت پیشِ ماست
۴۳۳۰Nکه هلا فردا و پس فردا مراست * راه دین پویم که مهلت پیش ماست
۴۳۳۱Qمرگ بینی باز کو از چپّ و راست * می‌کُشَد همسایه را تا بانگ خاست
۴۳۳۱Nمرگ بینی باز کاو از چپ و راست * می‌کشد همسایه را تا بانگ خاست
۴۳۳۲Qباز عزمِ دین کنی از بیمِ جان * مَرْد سازی خویشتن را یک زمان
۴۳۳۲Nباز عزم دین کنی از بیم جان * مرد سازی خویشتن را یک زمان
۴۳۳۳Qپس سِلَح بر بندی از عِلم و حِکَم * که من از خوفی نیارم پای کم
۴۳۳۳Nپس سلح بر بندی از علم و حکم * که من از خوفی نیارم پای کم
۴۳۳۴Qباز بانگی بر زند بر تو ز مَکْر * که بترس و باز گرد از تیغِ فَقْر
۴۳۳۴Nباز بانگی بر زند بر تو ز مکر * که بترس و باز گرد از تیغ فقر
۴۳۳۵Qباز بگْریزی ز راهِ روشنی * آن سلاحِ علم و فن را بفْکنی
۴۳۳۵Nباز بگریزی ز راه روشنی * آن سلاح علم و فن را بفکنی
۴۳۳۶Qسالها او را ببانگی بنده‌ای * در چنین ظُلمت نَمَد افکنده‌ای
۴۳۳۶Nسالها او را به بانگی بنده‌ای * در چنین ظلمت نمد افکنده‌ای
۴۳۳۷Qهیبتِ بانگ شیاطین خلق را * بند کردست و گرفته حَلْق را
۴۳۳۷Nهیبت بانگ شیاطین خلق را * بند کرده ست و گرفته حلق را
۴۳۳۸Qتا چنان نومید شد جانشان ز نور * که روانِ کافران ز اَهْلِ قُبور
۴۳۳۸Nتا چنان نومید شد جانشان ز نور * که روان کافران ز اهل قبور
۴۳۳۹Qاین شکوهِ بانگِ آن ملعون بُوَد * هیبتِ بانگِ خدایی چون بُوَد
۴۳۳۹Nاین شکوه بانگ آن ملعون بود * هیبت بانگ خدایی چون بود
۴۳۴۰Qهیبتِ بازست بر کبکِ نجیب * مر مگس را نیست ز آن هیبت نصیب
۴۳۴۰Nهیبت باز است بر کبک نجیب * مر مگس را نیست ز آن هیبت نصیب
۴۳۴۱Qزانک نبْود باز صیَّادِ مگس * عنکبوتان می مگس گیرند و بس
۴۳۴۱Nز انکه نبود باز صیاد مگس * عنکبوتان می‌مگس گیرند و بس
۴۳۴۲Qعنکبوتِ دیو بر چون تو ذُباب * کرّ و فر دارد نه بر کبک و عُقاب
۴۳۴۲Nعنکبوت دیو بر چون تو ذباب * کر و فر دارد نه بر کبک و عقاب
۴۳۴۳Qبانگِ دیوان گلَّه‌بانِ اَشْقیاست * بانگِ سلطان پاسبانِ اولیاست
۴۳۴۳Nبانگ دیوان گله بان اشقیاست * بانگ سلطان پاسبان اولیاست
۴۳۴۴Qتا نیامیزد بدین دُو بانگِ دُور * قطره‌ای از بحرِ خوش با بحرِ شور
۴۳۴۴Nتا نیامیزد بدین دو بانگ دور * قطره‌ای از بحر خوش با بحر شور