vol.3

Qūniyah Nicholson both

block:3208

مثل زدن در رمیدن کُرّهٔ اسب از آب خوردن بسبب شخولیدن سایسان
۴۲۹۲Qآنک فرمودست او اندر خطاب * کُرّه و مادر همی‌خوردند آب
۴۲۹۲Nآن که فرمودست او اندر خطاب * کره و مادر همی‌خوردند آب
۴۲۹۳Qمی‌شخولیدند هر دم آن نفر * بهرِ اسپان که هلا هین آب خور
۴۲۹۳Nمی‌شخولیدند هر دم آن نفر * بهر اسبان که هلا هین آب خور
۴۲۹۴Qآن شخولیدن بکُرّه می‌رسید * سر همی‌برداشت و از خور می‌رمید
۴۲۹۴Nآن شخولیدن به کره می‌رسید * سر همی‌برداشت و از خور می‌رمید
۴۲۹۵Qمادرش پرسید کای کُرّه چرا * می‌رمی هر ساعتی زین اِستقا
۴۲۹۵Nمادرش پرسید کای کره چرا * می‌رمی هر ساعتی زین استقا
۴۲۹۶Qگفت کُرّه می‌شخولند این گروه * ز اِتّفاقِ بانگشان دارم شِکوه
۴۲۹۶Nگفت کره می‌شخولند این گروه * ز اتفاق بانگشان دارم شکوه
۴۲۹۷Qپس دلم می‌لرزد از جا می‌رود * ز اِتّفاقِ نعره خوفم می‌رسد
۴۲۹۷Nپس دلم می‌لرزد از جا می‌رود * ز اتفاق نعره خوفم می‌رسد
۴۲۹۸Qگفت مادر تا جهان بودست ازین * کارْافزایان بُدند اندر زمین
۴۲۹۸Nگفت مادر تا جهان بوده‌ست از این * کار افزایان بدند اندر زمین
۴۲۹۹Qهین تو کارِ خویش کن ای ارجمند * زود کایشان ریشِ خود بر می‌کَنَند
۴۲۹۹Nهین تو کار خویش کن ای ارجمند * زود کایشان ریش خود بر می‌کنند
۴۳۰۰Qوقت تنگ و می‌رود آبِ فراخ * پیش از آن کز هَجْر گردی شاخ شاخ
۴۳۰۰Nوقت تنگ و می‌رود آب فراخ * پیش از آن کز هجر گردی شاخ شاخ
۴۳۰۱Qشُهره کاریزیست پُر آبِ حیات * آب کش تا بر دمد از تو نبات
۴۳۰۱Nشهره کاریزی است پر آب حیات * آب کش تا بر دمد از تو نبات
۴۳۰۲Qآبِ خِضْر از جویِ نُطقِ اولیا * می‌خوریم ای تشنهٔ غافل بیا
۴۳۰۲Nآب خضر از جوی نطق اولیا * می‌خوریم ای تشنه‌ی غافل بیا
۴۳۰۳Qگر نبینی آب کورانه بفَن * سوی جُو آور سبو در جُوی زن
۴۳۰۳Nگر نبینی آب کورانه به فن * سوی جو آور سبو در جوی زن
۴۳۰۴Qچون شنیدی کاندرین جُو آب هست * کور را تقلید باید کار بَست
۴۳۰۴Nچون شنیدی کاندر این جو آب هست * کور را تقلید باید کار بست
۴۳۰۵Qجُو فرو بَر مَشکِ آب اندیش را * تا گران بینی تو مشکِ خویش را
۴۳۰۵Nجو فرو بر مشک آب اندیش را * تا گران بینی تو مشک خویش را
۴۳۰۶Qچون گران دیدی شوی تو مُسْتَدِل * رَست از تقلیدِ خشک آنگاه دل
۴۳۰۶Nچون گران دیدی شوی تو مستدل * رست از تقلید خشک آن گاه دل
۴۳۰۷Qگر نبیند کور آبِ جُو عیان * لیک داند چون سبو بیند گران
۴۳۰۷Nگر نبیند کور آب جو عیان * لیک داند چون سبو بیند گران
۴۳۰۸Qکه ز جُو اندر سبو آبی برفت * کین سبک بود و گران شد ز آب و زفت
۴۳۰۸Nکه ز جو اندر سبو آبی برفت * کاین سبک بود و گران شد ز آب و زفت
۴۳۰۹Qزانک هر بادی مرا درمی‌ربود * باد می‌نرْبایدم ثِقْلَم فزود
۴۳۰۹Nز انکه هر بادی مرا درمی‌ربود * باد می‌نربایدم ثقلم فزود
۴۳۱۰Qمر سفیهان را رباید هر هوا * زانک نبْودشان گرانی قُوَی
۴۳۱۰Nمر سفیهان را رباید هر هوا * ز انکه نبودشان گرانی قوی
۴۳۱۱Qکشتی بی‌لنگر آمد مردِ شَر * که ز بادِ کژ نیابد او حذَر
۴۳۱۱Nکشتی بی‌لنگر آمد مرد شر * که ز باد کژ نیابد او حذر
۴۳۱۲Qلنگر عقلست عاقل را امان * لنگری درْیوزه کن از عاقلان
۴۳۱۲Nلنگر عقل است عاقل را امان * لنگری دریوزه کن از عاقلان
۴۳۱۳Qاو مددهای خِرَد چون در رُبود * از خزینهٔ دُرِّ آن دریای جُود
۴۳۱۳Nاو مددهای خرد چون در ربود * از خزینه‌ی در آن دریای جود
۴۳۱۴Qزین چنین اَمْداد دل پُر فن شود * بجْهد از دل چشم هم روشن شود
۴۳۱۴Nزین چنین امداد دل پر فن شود * بجهد از دل چشم هم روشن شود
۴۳۱۵Qزانک نور از دل برین دیده نشست * تا چو دل شد دیدهٔ تو عاطِلَست
۴۳۱۵Nز انکه نور از دل بر این دیده نشست * تا چو دل شد دیده‌ی تو عاطل است
۴۳۱۶Qدل چو بر انوارِ عقلی نیز زد * ز آن نصیبی هم بدو دیده دهد
۴۳۱۶Nدل چو بر انوار عقلی نیز زد * ز آن نصیبی هم به دو دیده دهد
۴۳۱۷Qپس بدان کآبِ مبارک ز آسمان * وَحْیِ دلها باشد و صدقِ بیان
۴۳۱۷Nپس بدان کآب مبارک ز آسمان * وحی دلها باشد و صدق بیان
۴۳۱۸Qما چو آن کُرّه هم آبِ جُو خوریم * سوی آن وسواسِ طاعن ننْگریم
۴۳۱۸Nما چو آن کره هم آب جو خوریم * سوی آن وسواس طاعن ننگریم
۴۳۱۹Qپَیْ‌رُوِ پیغمبرانی ره سِپَر * طَعْنهٔ خلقان همه بادی شُمَر
۴۳۱۹Nپی رو پیغمبرانی ره سپر * طعنه‌ی خلقان همه بادی شمر
۴۳۲۰Qآن خداوندان که ره طَیْ کرده‌اند * گوش با بانگِ سگان کَی کرده‌اند
۴۳۲۰Nآن خداوندان که ره طی کرده‌اند * گوش با بانگ سگان کی کرده‌اند