block:3202
۴۲۲۷ | Q | پیش از آنک این قصَّه تا مَخْلَص رسد | * | دُودْ گَنْدی آمد از اهلِ حسَد |
۴۲۲۷ | N | پیش از آنک این قصه تا مخلص رسد | * | دود گندی آمد از اهل حسد |
۴۲۲۸ | Q | من نمیرنجم ازین لیک این لَگَد | * | خاطرِ ساده دلی را پَیْ کُنَد |
۴۲۲۸ | N | من نمیرنجم از این لیک این لگد | * | خاطر ساده دلی را پی کند |
۴۲۲۹ | Q | خوش بیان کرد آن حکیمِ غَزْنوی | * | بهرِ محجوبان مثالِ معنوی |
۴۲۲۹ | N | خوش بیان کرد آن حکیم غزنوی | * | بهر محجوبان مثال معنوی |
۴۲۳۰ | Q | که ز قرآن گر نبیند غیرِ قال | * | این عجب نبْود ز اصْحابِ ضَلال |
۴۲۳۰ | N | که ز قرآن گر نبیند غیر قال | * | این عجب نبود ز اصحاب ضلال |
۴۲۳۱ | Q | کز شعاعِ آفتابِ پُر ز نور | * | غیرِ گرمی مینیابد چشمِ کور |
۴۲۳۱ | N | کز شعاع آفتاب پر ز نور | * | غیر گرمی مینیابد چشم کور |
۴۲۳۲ | Q | خَرْبَطی ناگاه از خَرْ خانهای | * | سَر برون آورد چون طعَّانهای |
۴۲۳۲ | N | خربطی ناگاه از خر خانهای | * | سر برون آورد چون طعانهای |
۴۲۳۳ | Q | کین سخن پَستست یعنی مَثْنوی | * | قصّهٔ پیغامبرست و پَیرَوی |
۴۲۳۳ | N | کاین سخن پست است یعنی مثنوی | * | قصهی پیغمبر است و پی روی |
۴۲۳۴ | Q | نیست ذکرِ بحث و اسرارِ بلند | * | که دَوانند اولیا آن سُو سَمَند |
۴۲۳۴ | N | نی ذکر بحث و اسرار بلند | * | که دوانند اولیا آن سو سمند |
۴۲۳۵ | Q | از مقاماتِ تَبَتُّل تا فَنا | * | پایه پایه تا ملاقاتِ خُدا |
۴۲۳۵ | N | از مقامات تبتل تا فنا | * | پایه پایه تا ملاقات خدا |
۴۲۳۶ | Q | شرح و حَدِّ هر مقام و منزلی | * | که بپَر زو بر پَرَد صاحبدلی |
۴۲۳۶ | N | شرح و حد هر مقام و منزلی | * | که به پر زو بر پرد صاحب دلی |
۴۲۳۷ | Q | چون کتابُ ٱللَّه بیامد هم بر آن | * | این چنین طعنه زدند آن کافران |
۴۲۳۷ | N | چون کتاب اللَّه بیامد هم بر آن | * | این چنین طعنه زدند آن کافران |
۴۲۳۸ | Q | که اساطیرست و افسانهٔ نژند | * | نیست تَعْمیقی و تحقیقی بلند |
۴۲۳۸ | N | که اساطیر است و افسانهی نژند | * | نیست تعمیقی و تحقیقی بلند |
۴۲۳۹ | Q | کودکانِ خُرد فهمش میکنند | * | نیست جُز امرِ پسند و ناپسند |
۴۲۳۹ | N | کودکان خرد فهمش میکنند | * | نیست جز امر پسند و ناپسند |
۴۲۴۰ | Q | ذکرِ یوسف ذکرِ زلفِ پُر خَمَش | * | ذکرِ یعقوب و زلیخا و غمش |
۴۲۴۰ | N | ذکر یوسف ذکر زلف پر خمش | * | ذکر یعقوب و زلیخا و غمش |
۴۲۴۱ | Q | ظاهرست و هر کسی پَی میبَرَد | * | کُو بیان که گُم شود در وَیْ خِرَد |
۴۲۴۱ | N | ظاهر است و هر کسی پی میبرد | * | کو بیان که گم شود در وی خرد |
۴۲۴۲ | Q | گفت اگر آسان نماید این بتو | * | این چنین آسان یکی سُوره بگو |
۴۲۴۲ | N | گفت اگر آسان نماید این به تو | * | این چنین آسان یکی سوره بگو |
۴۲۴۳ | Q | جِنّتان و اِنْستان و اهلِ کار | * | گُو یکی آیت ازین آسان بیار |
۴۲۴۳ | N | جنتان و انستان و اهل کار | * | گو یکی آیت از این آسان بیار |