block:3189
| ۳۹۲۲ | Q | یک حکایت گوش کُن ای نیک پَی | * | مسجدی بُد بر کنارِ شهرِ رَی |
| ۳۹۲۲ | N | یک حکایت گوش کن ای نیک پی | * | مسجدی بد بر کنار شهر ری |
| ۳۹۲۳ | Q | هیچ کس در وَیْ نخفتی شب ز بیم | * | که نه فرزندش شدی آن شب یتیم |
| ۳۹۲۳ | N | هیچ کس در وی نخفتی شب ز بیم | * | که نه فرزندش شدی آن شب یتیم |
| ۳۹۲۴ | Q | بس که اندر وَیْ غریبِ عُور رفت | * | صبحدَم چون اختران در گور رفت |
| ۳۹۲۴ | N | بس که اندر وی غریب عور رفت | * | صبحدم چون اختران در گور رفت |
| ۳۹۲۵ | Q | خویشتن را نیک ازین آگاه کن | * | صبح آمد خواب را کوتاه کن |
| ۳۹۲۵ | N | خویشتن را نیک از این آگاه کن | * | صبح آمد خواب را کوتاه کن |
| ۳۹۲۶ | Q | هر کسی گفتی که پَرْیانند تُند | * | اندرو مهمانکُشان با تیغِ کُند |
| ۳۹۲۶ | N | هر کسی گفتی که پریانند تند | * | اندر او مهمان کشان با تیغ کند |
| ۳۹۲۷ | Q | آن دگر گفتی که سِحرست و طِلَسْم | * | کین رَصَد باشد عدوّ جان و خصم |
| ۳۹۲۷ | N | آن دگر گفتی که سحر است و طلسم | * | کاین رصد باشد عدوی جان و خصم |
| ۳۹۲۸ | Q | آن دگر گفتی که بر نه نقش فاش | * | بر دَرَش کای میهمان اینجا مباش |
| ۳۹۲۸ | N | آن دگر گفتی که بر نه نقش فاش | * | بر درش کای میهمان اینجا مباش |
| ۳۹۲۹ | Q | شب مخسب اینجا اگر جان بایدت | * | ورنه مرگ اینجا کمین بگْشایدت |
| ۳۹۲۹ | N | شب مخسب اینجا اگر جان بایدت | * | ور نه مرگ اینجا کمین بگشایدت |
| ۳۹۳۰ | Q | و آن یکی گفتی که شب قُفلی نهید | * | غافلی کاید شما کم ره دهید |
| ۳۹۳۰ | N | و آن یکی گفتی که شب قفلی نهید | * | غافلی کاید شما کم ره دهید |