block:3155
| ۳۲۶۶ | Q | گفت موسی را یکی مردِ جوان | * | که بیاموزم زبانِ جانْوران |
| ۳۲۶۶ | N | گفت موسی را یکی مرد جوان | * | که بیاموزم زبان جانوران |
| ۳۲۶۷ | Q | تا بود کز بانگِ حیوانات و دَد | * | عِبرتی حاصل کنم در دینِ خود |
| ۳۲۶۷ | N | تا بود کز بانگ حیوانات و دد | * | عبرتی حاصل کنم در دین خود |
| ۳۲۶۸ | Q | چون زبانهای بنی آدم همه | * | در پیِ آبست و نان و دمدمه |
| ۳۲۶۸ | N | چون زبانهای بنی آدم همه | * | در پی آب است و نان و دمدمه |
| ۳۲۶۹ | Q | بوک حیوانات را دَردی دگر | * | باشد از تدبیرِ هنگامِ گذر |
| ۳۲۶۹ | N | بلکه حیوانات را دردی دگر | * | باشد از تدبیر هنگام گذر |
| ۳۲۷۰ | Q | گفت موسی رَو گذر کن زین هَوَس | * | کین خَطَر دارد بسی در پیش و پس |
| ۳۲۷۰ | N | گفت موسی رو گذر کن زین هوس | * | کاین خطر دارد بسی در پیش و پس |
| ۳۲۷۱ | Q | عبرت و بیداری از یزدان طلب | * | نه از کتاب و از مقال و حرف و لب |
| ۳۲۷۱ | N | عبرت و بیداری از یزدان طلب | * | نه از کتاب و از مقال و حرف و لب |
| ۳۲۷۲ | Q | گرمتر شد مرد ز آن منعش که کرد | * | گرمتر گردد همی از منع مرد |
| ۳۲۷۲ | N | گرمتر شد مرد ز آن منعش که کرد | * | گرمتر گردد همی از منع مرد |
| ۳۲۷۳ | Q | گفت ای موسی چو نورِ تو بتافت | * | هر چه چیزی بود چیزی از تو یافت |
| ۳۲۷۳ | N | گفت ای موسی چو نور تو بتافت | * | هر چه چیزی بود چیزی از تو یافت |
| ۳۲۷۴ | Q | مر مرا محروم کردن زین مُراد | * | لایقِ لطفت نباشد ای جَواد |
| ۳۲۷۴ | N | مر مرا محروم کردن زین مراد | * | لایق لطفت نباشد ای جواد |
| ۳۲۷۵ | Q | این زمان قایم مقامِ حق توی | * | یاس باشد گر مرا مانع شوی |
| ۳۲۷۵ | N | این زمان قایم مقام حق توی | * | یاس باشد گر مرا مانع شوی |
| ۳۲۷۶ | Q | گفت موسی یا رَب این مَردِ سلیم | * | سخره کردستش مگر دیوِ رجیم |
| ۳۲۷۶ | N | گفت موسی یا رب این مرد سلیم | * | سخره کردهستش مگر دیو رجیم |
| ۳۲۷۷ | Q | گر بیاموزم زیان کارش بود | * | ور نیاموزم دلش بَد میشود |
| ۳۲۷۷ | N | گر بیاموزم زیان کارش بود | * | ور نیاموزم دلش بد میشود |
| ۳۲۷۸ | Q | گفت ای موسی بیاموزش که ما | * | رد نکردیم از کرم هرگز دُعا |
| ۳۲۷۸ | N | گفت ای موسی بیاموزش که ما | * | رد نکردیم از کرم هرگز دعا |
| ۳۲۷۹ | Q | گفت یا رَبّ او پشیمانی خورد | * | دست خاید جامهها را بر دَرَد |
| ۳۲۷۹ | N | گفت یا رب او پشیمانی خورد | * | دست خاید جامهها را بر درد |
| ۳۲۸۰ | Q | نیست قُدْرت هر کسی را سازوار | * | عجز بهتر مایهٔ پرهیزکار |
| ۳۲۸۰ | N | نیست قدرت هر کسی را سازوار | * | عجز بهتر مایهی پرهیزکار |
| ۳۲۸۱ | Q | فقر ازین رُو فخر آمد جاودان | * | که بتَقْوی ماند دست نارسان |
| ۳۲۸۱ | N | فقر از این رو فخر آمد جاودان | * | که به تقوی ماند دست نارسان |
| ۳۲۸۲ | Q | ز آن غِنا و ز آن غَنی مردود شد | * | که ز قدرت صبرها بَدْرُود شد |
| ۳۲۸۲ | N | ز آن غنا و ز آن غنی مردود شد | * | که ز قدرت صبرها بدرود شد |
| ۳۲۸۳ | Q | آدمی را عجز و فقر آمد امان | * | از بلای نفس پُر حرص و غَمان |
| ۳۲۸۳ | N | آدمی را عجز و فقر آمد امان | * | از بلای نفس پر حرص و غمان |
| ۳۲۸۴ | Q | آن غم آمد ز آرزوهای فُضول | * | که بدان خُو کرده است آن صیدِ غُول |
| ۳۲۸۴ | N | آن غم آمد ز آرزوهای فضول | * | که بدان خو کرده است آن صید غول |
| ۳۲۸۵ | Q | آرزوی گِل بود گِل خواره را | * | گُلشکر نگوارد آن بیچاره را |
| ۳۲۸۵ | N | آرزوی گل بود گل خواره را | * | گل شکر نگوارد آن بیچاره را |