block:3081
| ۱۸۴۲ | Q | رفت لُقمان سوی داودِ صفا | * | دید کو میکرد ز آهن حَلْقهها |
| ۱۸۴۲ | N | رفت لقمان سوی داود صفا | * | دید کاو میکرد ز آهن حلقهها |
| ۱۸۴۳ | Q | جمله را با همدگر در میفگند | * | ز آهنِ پولاد آن شاهِ بلند |
| ۱۸۴۳ | N | جمله را با هم دگر در میفگند | * | ز آهن پولاد آن شاه بلند |
| ۱۸۴۴ | Q | صنعتِ زرّادْ او کم دیده بود | * | در عجب میمانْد و وسواسش فزود |
| ۱۸۴۴ | N | صنعت زراد او کم دیده بود | * | در عجب میماند و وسواسش فزود |
| ۱۸۴۵ | Q | کین چه شاید بود وا پرسم ازو | * | که چه میسازی ز حلقهٔ تو بتو |
| ۱۸۴۵ | N | کاین چه شاید بود واپرسم از او | * | که چه میسازی ز حلقهی تو به تو |
| ۱۸۴۶ | Q | باز با خود گفت صبر اولیترست | * | صبر تا مقصود زُوتر رَهْبَرست |
| ۱۸۴۶ | N | باز با خود گفت صبر اولیتر است | * | صبر تا مقصود زوتر رهبر است |
| ۱۸۴۷ | Q | چون نپرسی زودتر کشفت شود | * | مرغِ صبر از جمله پرّانتر بود |
| ۱۸۴۷ | N | چون نپرسی زودتر کشفت شود | * | مرغ صبر از جمله پرانتر بود |
| ۱۸۴۸ | Q | ور بپرسی دیرتر حاصل شود | * | سهل از بیصبریَت مُشکِل شود |
| ۱۸۴۸ | N | ور بپرسی دیرتر حاصل شود | * | سهل از بیصبریات مشکل شود |
| ۱۸۴۹ | Q | چونک لقمان تن بزد هم در زمان | * | شد تمام از صنعتِ داود آن |
| ۱۸۴۹ | N | چون که لقمان تن بزد هم در زمان | * | شد تمام از صنعت داود آن |
| ۱۸۵۰ | Q | پس زِرِه سازید و در پوشید او | * | پیشِ لُقمانِ کریم صَبْرخُو |
| ۱۸۵۰ | N | پس زره سازید و در پوشید او | * | پیش لقمان کریم صبر خو |
| ۱۸۵۱ | Q | گفت این نیکو لباسست ای فَتَی | * | در مُصافّ و جنگ دفعِ زخم را |
| ۱۸۵۱ | N | گفت این نیکو لباس است ای فتی | * | در مصاف و جنگ دفع زخم را |
| ۱۸۵۲ | Q | گفت لقمان صبر هم نیکودَمیست | * | که پناه و دافعِ هر جا غَمیست |
| ۱۸۵۲ | N | گفت لقمان صبر هم نیکو دمی است | * | که پناه و دافع هر جا غمی است |
| ۱۸۵۳ | Q | صبر را با حق قرین کرد ای فلان | * | آخرِ وَ اؐلْعَصْر را آگه بخوان |
| ۱۸۵۳ | N | صبر را با حق قرین کرد ای فلان | * | آخر و العصر را آگه بخوان |
| ۱۸۵۴ | Q | صد هزاران کیمیا حقّ آفرید | * | کیمیایی همچو صبر آدم ندید |
| ۱۸۵۴ | N | صد هزاران کیمیا حق آفرید | * | کیمیایی همچو صبر آدم ندید |