block:3074
| ۱۷۰۵ | Q | در عَریش او را یکی زایر بیافت | * | کو بهَر دو دست می زنبیل بافت |
| ۱۷۰۵ | N | در عریش او را یکی زایر بیافت | * | کاو به هر دو دست می زنبیل بافت |
| ۱۷۰۶ | Q | گفت او را ای عَدُوِّ جانِ خویش | * | در عریشم آمدی سَر کرده پیش |
| ۱۷۰۶ | N | گفت او را ای عدوی جان خویش | * | در عریشم آمدی سر کرده پیش |
| ۱۷۰۷ | Q | این چرا کردی شتاب اندر سِباق | * | گفت از اِفْراط مِهْر و اشتیاق |
| ۱۷۰۷ | N | این چرا کردی شتاب اندر سباق | * | گفت از افراط مهر و اشتیاق |
| ۱۷۰۸ | Q | پس تبسُّم کرد و گفت اکنون بیا | * | لیک مخفی دار این را ای کیا |
| ۱۷۰۸ | N | پس تبسم کرد و گفت اکنون بیا | * | لیک مخفی دار این را ای کیا |
| ۱۷۰۹ | Q | تا نمیرم من مگو این با کسی | * | نه قرینی نه حبیبی نه خَسی |
| ۱۷۰۹ | N | تا نمیرم من مگو این با کسی | * | نه قرینی نه حبیبی نه خسی |
| ۱۷۱۰ | Q | بعد از آن قومی دگر از روزنش | * | مُطَّلِع گشتند بر بافیدنش |
| ۱۷۱۰ | N | بعد از آن قومی دگر از روزنش | * | مطلع گشتند بر بافیدنش |
| ۱۷۱۱ | Q | گفت حِکْمت را تو دانی کردگار | * | من کنم پنهان تو کردی آشکار |
| ۱۷۱۱ | N | گفت حکمت را تو دانی کردگار | * | من کنم پنهان تو کردی آشکار |
| ۱۷۱۲ | Q | آمد اِلهامش که یکچندی بُدند | * | که درین غم بر تو مُنکِر میشدند |
| ۱۷۱۲ | N | آمد الهامش که یک چندی بدند | * | که در این غم بر تو منکر میشدند |
| ۱۷۱۳ | Q | که مگر سالوس بود او در طریق | * | که خدا رُسواش کرد اندر فریق |
| ۱۷۱۳ | N | که مگر سالوس بود او در طریق | * | که خدا رسواش کرد اندر فریق |
| ۱۷۱۴ | Q | من نخواهم کان رَمَه کافر شوند | * | در ضلالت در گمانِ بَد روند |
| ۱۷۱۴ | N | من نخواهم کان رمه کافر شوند | * | در ضلالت در گمان بد روند |
| ۱۷۱۵ | Q | این کرامت را بکردیم آشکار | * | که دهیمت دست اندر وقتِ کار |
| ۱۷۱۵ | N | این کرامت را بکردیم آشکار | * | که دهیمت دست اندر وقت کار |
| ۱۷۱۶ | Q | تا که آن بیچارگانِ بَدْگمان | * | رَد نگردند از جنابِ آسمان |
| ۱۷۱۶ | N | تا که آن بیچارگان بد گمان | * | رد نگردند از جناب آسمان |
| ۱۷۱۷ | Q | من ترا بیاین کرامتها ز پیش | * | خود تَسلّی دادمی از ذاتِ خویش |
| ۱۷۱۷ | N | من ترا بیاین کرامتها ز پیش | * | خود تسلی دادمی از ذات خویش |
| ۱۷۱۸ | Q | این کرامت بهرِ ایشان دادمت | * | وین چراغ از بهرِ آن بنْهادمت |
| ۱۷۱۸ | N | این کرامت بهر ایشان دادمت | * | وین چراغ از بهر آن بنهادمت |
| ۱۷۱۹ | Q | تو از آن بگْذشتهای کز مرگِ تن | * | ترسی و تفریقِ اجزای بَدَن |
| ۱۷۱۹ | N | تو از آن بگذشتهای کز مرگ تن | * | ترسی و تفریق اجزای بدن |
| ۱۷۲۰ | Q | وَهْمِ تفریقِ سر و پا از تو رفت | * | دفعِ وَهْم اِسْپَر رسیدت نیک زفت |
| ۱۷۲۰ | N | وهم تفریق سر و پا از تو رفت | * | دفع وهم اسپر رسیدت نیک زفت |