block:3070
| ۱۶۳۴ | Q | اندر آن کُه بود اشجار و ثِمار | * | بس مُرودِ کوهی آنجا بیشمار |
| ۱۶۳۴ | N | اندر آن که بود اشجار و ثمار | * | بس مرود کوهی آن جا بیشمار |
| ۱۶۳۵ | Q | گفت آن درویش یا رَب با تو من | * | عهد کردم زین نچینم در زمن |
| ۱۶۳۵ | N | گفت آن درویش یا رب با تو من | * | عهد کردم زین نچینم در زمن |
| ۱۶۳۶ | Q | جز از آن میوه که باد انداختش | * | من نچینم از درختِ مُنْتَعَش |
| ۱۶۳۶ | N | جز از آن میوه که باد انداختش | * | من نچینم از درخت منتعش |
| ۱۶۳۷ | Q | مدّتی بر نذرِ خود بودش وفا | * | تا در آمد امتحاناتِ قضا |
| ۱۶۳۷ | N | مدتی بر نذر خود بودش وفا | * | تا در آمد امتحانات قضا |
| ۱۶۳۸ | Q | زین سبب فرمود اِستثنا کنید | * | گر خدا خواهد بپیمان بر زنید |
| ۱۶۳۸ | N | زین سبب فرمود استثنا کنید | * | گر خدا خواهد به پیمان بر زنید |
| ۱۶۳۹ | Q | هر زمان دل را دگر میلی دهم | * | هر نَفَس بر دل دگر داغی نهم |
| ۱۶۳۹ | N | هر زمان دل را دگر میلی دهم | * | هر نفس بر دل دگر داغی نهم |
| ۱۶۴۰ | Q | کُلَّ إِصْباحٍ لَنا شَأْنٌ جدید | * | کُلُّ شَیْءٍ عنْ مُرادی لا یَحِید |
| ۱۶۴۰ | N | کل اصباح لنا شأن جدید | * | کل شیء عن مرادی لا یحید |
| ۱۶۴۱ | Q | در حدیث آمد که دل همچون پَریست | * | در بیابانی اسیرِ صَرْصَریست |
| ۱۶۴۱ | N | در حدیث آمد که دل همچون پری است | * | در بیابانی اسیر صرصری است |
| ۱۶۴۲ | Q | باد پَر را هر طرف راند گزاف | * | گه چپ و گه راست با صد اختلاف |
| ۱۶۴۲ | N | باد پر را هر طرف راند گزاف | * | گه چپ و گه راست با صد اختلاف |
| ۱۶۴۳ | Q | در حدیثِ دیگر این دل دان چنان | * | کآبِ جوشان ز آتش اندر قازغان |
| ۱۶۴۳ | N | در حدیث دیگر این دل دان چنان | * | کآب جوشان ز آتش اندر قازغان |
| ۱۶۴۴ | Q | هر زمان دل را دگر رایی بود | * | آن نه از وَیْ لیک از جایی بود |
| ۱۶۴۴ | N | هر زمان دل را دگر رایی بود | * | آن نه از وی لیک از جایی بود |
| ۱۶۴۵ | Q | پس چرا ایمِن شوی بر رایِ دل | * | عهد بندی تا شوی آخر خَجِل |
| ۱۶۴۵ | N | پس چرا ایمن شوی بر رای دل | * | عهد بندی تا شوی آخر خجل |
| ۱۶۴۶ | Q | این هم از تاثیر حُکمست و قَدَر | * | چاه میبینی و نتْوانی حَذَر |
| ۱۶۴۶ | N | این هم از تاثیر حکم است و قدر | * | چاه میبینی و نتوانی حذر |
| ۱۶۴۷ | Q | نیست خود از مرغِ پرّان این عجب | * | که نبیند دام و افتد در عَطَب |
| ۱۶۴۷ | N | نیست خود از مرغ پران این عجب | * | که نبیند دام و افتد در عطب |
| ۱۶۴۸ | Q | این عجب که دام بیند هم وَتَد | * | گر بخواهد ور نخواهد میفتد |
| ۱۶۴۸ | N | این عجب که دام بیند هم وتد | * | گر بخواهد ور نخواهد میفتد |
| ۱۶۴۹ | Q | چشم باز و گوش باز و دامْ پیش | * | سوی دامی میپرد با پَرِّ خویش |
| ۱۶۴۹ | N | چشم باز و گوش باز و دام پیش | * | سوی دامی میپرد با پر خویش |