block:3060
| ۱۵۴۶ | Q | روز گشت و آمدند آن کودکان | * | بر همین فکرت ز خانه تا دکان |
| ۱۵۴۶ | N | روز گشت و آمدند آن کودکان | * | بر همین فکرت ز خانه تا دکان |
| ۱۵۴۷ | Q | جمله اِستادند بیرون منتظِر | * | تا در آید اوَّل آن یارِ مُصِر |
| ۱۵۴۷ | N | جمله استادند بیرون منتظر | * | تا در آید اول آن یار مصر |
| ۱۵۴۸ | Q | زانک مَنْبَع او بُدست این رای را | * | سَر اِمام آید همیشه پای را |
| ۱۵۴۸ | N | ز انکه منبع او بدهست این رای را | * | سر امام آید همیشه پای را |
| ۱۵۴۹ | Q | ای مقلّد تو مجو پیشی بر آن | * | کو بود منبع ز نورِ آسمان |
| ۱۵۴۹ | N | ای مقلد تو مجو پیشی بر آن | * | کاو بود منبع ز نور آسمان |
| ۱۵۵۰ | Q | او در آمد گفت اُستا را سلام | * | خیر باشد رنگِ رویت زردفام |
| ۱۵۵۰ | N | او در آمد گفت استا را سلام | * | خیر باشد رنگ رویت زردفام |
| ۱۵۵۱ | Q | گفت اُستا نیست رنجی مر مرا | * | تو برَوْ بنْشین مگو یاوه هلا |
| ۱۵۵۱ | N | گفت استا نیست رنجی مر مرا | * | تو برو بنشین مگو یاوه هلا |
| ۱۵۵۲ | Q | نفْی کرد امّا غبارِ وهَمِ بَد | * | اندکی اندر دلش ناگاه زَد |
| ۱۵۵۲ | N | نفی کرد اما غبار وهم بد | * | اندکی اندر دلش ناگاه زد |
| ۱۵۵۳ | Q | اندر آمد دیگری گفت این چنین | * | اندکی آن وهم افزون شد بدین |
| ۱۵۵۳ | N | اندر آمد دیگری گفت این چنین | * | اندکی آن وهم افزون شد بدین |
| ۱۵۵۴ | Q | همچنین تا وَهمِ او قُوَّت گرفت | * | مانْد اندر حالِ خود بس در شِگِفت |
| ۱۵۵۴ | N | همچنین تا وهم او قوت گرفت | * | ماند اندر حال خود بس در شگفت |