block:3028
| ۸۵۸ | Q | همچنان کاینجا مُغولِ حیلهدان | * | گفت میجویم کسی از مِصْریان |
| ۸۵۸ | N | همچنان کاینجا مغول حیلهدان | * | گفت میجویم کسی از مصریان |
| ۸۵۹ | Q | مصریان را جمع آرید این طرف | * | تا در آید آنک میباید بکف |
| ۸۵۹ | N | مصریان را جمع آرید این طرف | * | تا در آید آن که میباید به کف |
| ۸۶۰ | Q | هرکه میآمد بگفتا نیست این | * | هین در آ خواجه در آن گوشه نشین |
| ۸۶۰ | N | هر که میآمد بگفتا نیست این | * | هین در آ خواجه در آن گوشه نشین |
| ۸۶۱ | Q | تا بدین شیوه همه جمع آمدند | * | گردنِ ایشان بدین حیلت زدند |
| ۸۶۱ | N | تا بدین شیوه همه جمع آمدند | * | گردن ایشان بدین حیلت زدند |
| ۸۶۲ | Q | شومی آنک سوی بانگِ نماز | * | داعی اللَّه را نبردندی نیاز |
| ۸۶۲ | N | شومی آن که سوی بانگ نماز | * | داعی اللَّه را نبردندی نیاز |
| ۸۶۳ | Q | دعوتِ مکّارشان اندر کشید | * | الحَذَر از مکرِ شیطان ای رشید |
| ۸۶۳ | N | دعوت مکارشان اندر کشید | * | الحذر از مکر شیطان ای رشید |
| ۸۶۴ | Q | بانگِ درویشان و محتاجان بنوش | * | تا نگیرد بانگِ مُحتالیت گوش |
| ۸۶۴ | N | بانگ درویشان و محتاجان بنوش | * | تا نگیرد بانگ محتالیت گوش |
| ۸۶۵ | Q | گر گدایان طامعاند و زِشتخو | * | در شِکَمخواران تو صاحب دل بجُو |
| ۸۶۵ | N | گر گدایان طامعند و زشت خو | * | در شکم خواران تو صاحب دل بجو |
| ۸۶۶ | Q | در تگِ دریا گهر با سنگهاست | * | فخرها اندر میانِ ننگهاست |
| ۸۶۶ | N | در تگ دریا گهر با سنگهاست | * | فخرها اندر میان ننگهاست |
| ۸۶۷ | Q | پس بجوشیدند اسرائیلیان | * | از پگه تا جانبِ میدان دوان |
| ۸۶۷ | N | پس بجوشیدند اسرائیلیان | * | از پگه تا جانب میدان دوان |
| ۸۶۸ | Q | چون بحیلتشان بمیدان بُرد او | * | رُویِ خود بنْمودشان بس تازهرُو |
| ۸۶۸ | N | چون به حیلتشان بمیدان برد او | * | روی خود بنمودشان بس تازه رو |
| ۸۶۹ | Q | کرد دلداری و بخششها بداد | * | هم عطا هم وعدهها کرد آن قُباد |
| ۸۶۹ | N | کرد دل داری و بخششها بداد | * | هم عطا هم وعدهها کرد آن قباد |
| ۸۷۰ | Q | بعد از آن گفت از برای جانتان | * | جمله در میدان بخسبید امشبان |
| ۸۷۰ | N | بعد از آن گفت از برای جانتان | * | جمله در میدان بخسبید امشبان |
| ۸۷۱ | Q | پاسخش دادند که خدمت کنیم | * | گر تو خواهی یک مَه اینجا ساکنیم |
| ۸۷۱ | N | پاسخش دادند که خدمت کنیم | * | گر تو خواهی یک مه اینجا ساکنیم |